صادرات جالب ایران به روسیه
در راستای اجرای طرح آزمایشی پروژه کریدور سادهسازی شده گمرکی بین ایران و روسیه، بیش از ۱۸ هزار تن کالا از ایران به روسیه صادر شده است که شامل مواردی چون میوه، خشکبار و. میشود.
در بازه زمانی ۹ تیرماه تا ۳۱ مردادماه سال جاری، ۱۸ هزار و ۴۶۲ تن کالا به ارزش ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار طی یک هزار و ۱۹۹ فقره اظهارنامه با ساده سازی و تسهیلات ارائه شده از طریق گمرکات فدراسیون روسیه ترخیص و از سوی جمهوری اسلامی ایران وارد این کشور شده است. در دوره زمانی مذکور حدود ۴۶ درصد از وزن و ۱۸.۱ درصد از ارزش کل میوه و تره بار صادراتی ایران در این چارچوب به مقصد روسیه حمل و ترخیص شده است.
سبزیجات و صیفی جات، شامل انواع سبزی، خیار، پیاز و کاهو از جمله این کالاها هستند. رتبه دوم صادرات متعلق به مرکبات شامل انواع میوهها از جمله کیوی، پرتقال، انگور، خربزه، لیمو، گردو و زردالو است. خشکبار شامل پسته، بادام و بادام زمینی، فراوردههای به دست آمده از سبزی و میوه شامل رب و آبمیوه و گل و غنچه نیز از جمله این کالاها هستند.
بر این اساس درحال حاضر حدود ۱۰ شرکت تحت کریدور مشترک تعریف شده ساده سازی گمرکی بین ایران و روسیه فعال هستند که قرار است تعداد آنها افزایش یابد. همچنین تنوع کالاها نیز افزایش خواهد یافت و شامل آبزیان، لبنیات و چند کالای دیگر هم خواهد شد.
آزمایش موفقیت آمیز موشک ارتقاء یافته شفق
فرمانده هوانیروز ارتش گفت:آزمایش سامانه خودحفاظتی بالگردهای هوانیروز و موشک ارتقاء یافته شفق در رزمایش اقتدار ۱۴۰۱ نیروی زمینی ارتش با موفقیت انجام شد.
به گزارش مشرق ، امیر سرتیپ یوسف قربانی، فرمانده هوانیروز ارتش در زمان هلیبرن شبانه نیروهای ویژه نزاجا و عملیات آفندی که بخشی از سناریوی طرحریزی جریان رزمایش اقتدار ۱۴۰۱ نیروی زمینی ارتش را تشکیل میدهد، اظهار داشت: در این بخش از رزمایش بالگردهای هوانیروز مجهز به سامانههای دید و تیر در شب، طی عملیات ویژه ای برای اولین بار به صورت کاملاً آفندی وارد میدان رزم شده و عملیات تاخت شبانه را با موفقیّت اجرا کردند.
وی افزود: پس از نفوذ نیروهای واکنش سریع، بالگردهای هوانیروز ضمن اجرای مأموریتهای پرواز در شب و تیراندازی شبانه، عملیات هلیبرن تیمهای واکنش سریع تیپ ۶۵ در منطقه عمومی رزمایش را در زمان بسیار رازهای موفقیت در تجارت کوتاه انجام دادند.
امیر قربانی تصریح کرد: پس از هلی برن شبانه، تکاوران بر مواضع و استحکامات نیروهای مهاجم تاخته و بعد از اتمام، عملیات برداشت با بالگردهای هجومی هوانیروز انجام شد.
فرمانده هوانیروز ارتش ادامه داد: در این رزمایش همزمان با عملیات برداشت و پس از هوشیاری نیروهای مقابل از تهاجم ضربتی، بالگردهای شکاری کبرا با پشتیبانی برنامه ریزی شده، اقدام به برهم زدن سازمان رزم آنها کردند.
وی با اشاره به ایجاد سامانه خود حفاظتی جهت ارتقا سطح ایمنی بالگردها گفت: در عملیات متحرک شبانه، بالگردهای هوانیروز (هلی برن) که به سامانههای خود حفاظتی مجهز شدهاند در مقابله با موشکهای دوش پرتاب اقدام به فلرریزی کرده و طی این فرآیند، موشکهای حرارتی دوش پرتاب را منحرف کردند.
امیر قربانی با اشاره به آزمایش موشک ارتقا یافته شفق بیان داشت: در بخشی از این عملیات شبانه، موشک ارتقا یافته، هوشمند و نقطه زن شفق که برد آن نیز نسبت به گذشته افزایش ۳ برابری داشته است و به صورت "شلیک کن_ فراموش کن" عمل میکند، از بالگرد کبرا شلیک شده و نقطه هدف را مورد اصابت قرار داده است.
برگزاری سومین دوره عرضه خودرو در سامانه یکپارچه در هفته جاری
رکنا: منوچهر منطقی با بیان این مطلب اظهار داشت: دو شرکت بزرگ خودروساز کشور از ابتدای امسال تا دوم شهریور نسبت به تولید 357 هزار و 377 دستگاه خودروی سبک (سواری و وانت) اقدام کرده اند که نسبت به مدت مشابه سال گذشته از افزایش 283 درصدی تولید کامل و کاهش 85 درصدی تولید ناقص برخوردار است.
به گزارش رکنا،معاون صنایع حمل و نقل وزارت صمت با اشاره به تثبیت روند رو به رشد تولید خودروی کامل پس از 3 سال در دو خودروساز بزرگ کشور، افزایش 28 درصدی آمار تحویل، کاهش 94 درصدی تعداد خودروهای ناقص انباشته در کف پارکینگ خودروسازان و کاهش 30 درصدی تعداد تعهدات معوق را در راستای تحقق برنامههای ساماندهی وضعیت نامطلوب صنعت خودروی کشور در دولت سیزدهم عنوان کرد.
معاون صنایع حمل و نقل وزارت صنعت، معدن و تجارت در ادامه، تصویب آیین نامه واردات قانون ساماندهی صنعت خودرو را یکی از راهکارهای دولت برای تنظیم بازار و انتقال فناوری به کشور اعلام کرد و گفت: تعیین مشخصات فنی خودرو با اولویت واردات خودروهای برقی، ترکیبی، کم مصرف، ایمن و مورد استفاده عامه، تأمین خدمات پس از فروش و انتقال فناوری، تعیین صلاحیتهای فنی و حرفهای وارد کنندگان و برخورداری از نمایندگی رسمی خودروساز خارجی، تعیین سقف واردات خودرو با ملاحظه تنظیم بازار، حمایت از تولید باکیفیت داخلی و رعایت منابع ارزی کشور با اولویت مصرف ارز برای کالاهای اساسی و ضروری، از جمله شرایط واردات خودرو به کشور است که نقشه راه وزارت صنعت، معدن و تجارت میباشد.
منطقی افزود: در این راستا، وزارت صنعت، معدن و تجارت مکلف است در افق سند چشم انداز بیست ساله، بسترهای لازم را برای ورود فناوریهای جدید و مستقل تولید خودرو با همکاری شرکتهای معتبر خودروسازی جهان و یا بهصورت سرمایه گذاری مشترک با شرکتهای فعال موجود فراهم نماید.
وی اضافه کرد: همچنین برای اجرایی شدن آیین نامه واردات خودرو، متقاضیان میبایست نسبت به ایجاد و یا استفاده از شبکه خدمات پس از فروش موجود، به ازای واردات هر یک هزار دستگاه خودرو یک نمایندگی پس از فروش، تأمین قطعات یدکی ضروری مورد تأیید مراجع ذیصلاح قبل از واردات، تأمین تجهیزات، اسناد و آموزش نفرات خدمات پس از فروش، اعلام فناوریهای انتقال یافته در خدمات پس از فروش، و نیز داشتن مجوز رسمی از تولید کننده محصول برای تضمین ارائه خدمات پس از فروش و یا انتقال فناوری، داشتن تجربه در واردات خودرو و یا بهکارگیری شرکتهای دارای تجربه در این زمینه، ارائه سطح انتقال فناوری در خودروهای اقتصادی برای تولید در کشور و اعلام مشخصات فنی خودرو و قیمت آن اقدام نمایند.
معاون صنایع حمل و نقل وزارت صنعت، معدن و تجارت در ادامه به آخرین وضعیت عرضه خودرو در سامانه یکپارچه فروش خودرو اشاره کرد و گفت: پیرو دستور رئیس جمهور درخصوص شفاف سازی فرآیند عرضه و تخصیص خودرو به مردم، سامانه یکپارچه تخصیص خودرو تحت نظارت سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولید کنندگان آغاز به کار کرده و تا کنون نسبت به برگزاری دو دوره عرضه خودرو در 27 اردیبهشت و 25 تیر اقدام شده است.
منطقی، تخصیص عادلانه خودرو، افزایش امکان دسترسی مصرف کنندگان به خودرو، ایجاد شفافیت و رویه واحد در عرضه برای همه خودروسازان، رفع شائبه مهندسی عرضه بهصورت قطره چکانی و یا عرضه خودرو در بازارهای غیرشفاف توسط خودروسازان، همچنین افزایش تنوع و حق انتخاب برای مصرف کنندگان در هر دوره عرضه را از جمله مزایای سامانه یکپارچه تخصیص خودرو در راستای تنظیم بازار و ارتقاء رضایت مصرف کنندگان اعلام کرد.
وی بیان کرد: با توجه به پایدار شدن روند تولید خودروی کامل در خودروسازان داخلی و همچنین کاهش 94 درصدی آمار خودروهای ناقص نسبت به مدت مشابه سال قبل و از سوی دیگر ایجاد شفافیت در عرضه خودرو به بازار، در هفته جاری شاهد سومین دوره عرضه خودرو در سامانه یکپارچه فروش خودرو خواهیم بود.
معاون صنایع حمل و نقل وزارت صنعت، معدن و تجارت با تأکید بر اینکه برنامهریزی این دوره به گونهای خواهد بود که تعهدات قبلی شرکتهای خودروسازی کاهش یابد، از عرضه خودرو در قالب طرحهای "پیش فروش"، "فروش فوق العاده"، "حمایت از خانواده و جوانی جمعیت" و "خروج خودروی فرسوده" خبر داد.
منطقی تصریح کرد: با ساماندهی تخصیص خودرو در سامانه یکپارچه که با عرضه متنوع خودرو و خروج بیش از 70 درصد انواع محصولات خودرویی از فرآیند قرعه کشی همراه بوده است، پس از سالها، آرامش در بازار خودرو حاکم شده و امکان دسترسی مصرف کنندگان به خودرو برای یک محصول پرطرفدار خودروساز داخلی، 8 برابر افزایش یافته است.
وی اظهار امیدواری کرد با تداوم روند تکمیل خودروهای ناقص، کسب آمادگی لازم در زنجیره تأمین برای افزایش تولید و بهره گیری از سازوکار واردات برای تنظیم بازار و انتقال فناوری به کشور، روش عرضه در سامانه یکپارچه فروش خودرو تا پایان امسال خاتمه یابد.رازهای موفقیت در تجارت
با صدای پرصدای فرهاد مهراد
علی نامجو در همدلی نوشت: دهه چهل، دهه به اوج رسیدن فیلم فارسی با کمک گرفتن از موسیقی و آواز بود. روانشاد محمدعلی فردین، سوپراستار سینمای ایران که در آن زمان روی سردر سینماها دلربایی میکرد، تحریرهای حسین خواجه امیری (ایرج) را قرض میگرفت و برای معشوقش آواز میخواند. در اواخر دهه 40 ناگهان صدایی روی پرده سینما نظرها را به خود جلب کرد که به سلطه چهچهههای ایرج پایان داد. بهروز وثوقی زخمی روی موتورش تلوتلو میرفت که صدایی ساده، گیرا و متفاوت با او همراه شد؛ «با صدای بیصدا… مثل یه کوه بلند… مثل یه خواب کوتاه… یه مرد بود یه مرد…» سببساز محبوبیت فیلم «رضا موتوری» اثر مسعود کیمیایی و فرهاد مهراد شد. مثلث شهیار قنبری، اسفندیار منفردزاده و فرهاد مهراد به رازهای موفقیت در تجارت خلق جاودانهای انجامید که حتی نام قطعه قرار گرفته روی فیلم را از اثر مسعود کیمیایی مشهورتر کرد. موفقیت این مثلث در اثر دیگری نیز ادامه پیدا کرد اما با واپاشی این گروه سه نفره، نه دیگر فرهاد مهراد اثر خاطرهانگیزی را روی فیلمی خواند و نه دیگر خوانندهای، منفردزاده را سر ذوق آورد. در همین راستان به سراغ رامین بهنا، نوازنده پیانو و آهنگساز باتجربه رفتیم تا تحلیل موسیقایی او را از اوج و فرود گروه موفق منفردزاد-مهراد بشنویم. گفتوگوی «همدلی» با این موزیسین را در ادامه میخوانید:
در ابتدای بحث موسیقی فیلم مدنظر ما است. به نظر شما چه عاملی سببساز موفقیت فرهاد مهراد در این زمینه شد؟
یک ترکیب باعث میشود که فرهاد هرکجا درزمینه موسیقی فیلم قدم بردارد، کارش شنیده شود. تا جایی که من میدانم و مخصوصاً از آهنگساز بزرگ موسیقیمان یعنی آقای اسفندیار منفردزاده شنیدهام، موفقیت ایشان دلایل زیادی داشته است. من از صحبتهایی که از ایشان شنیدهام و از مصاحبههایی که انجام دادهاند، نکتهای دریافت کردم. اینکه فرهاد خودش علاقهمند نبوده در سینما بخواند. وقتیکه اسفندیار منفردزاده برای فیلم، موسیقی میساخته، میگفته «فقط صدای فرهاد را میخواهم.» یکبار در صحبتهایش گفت «من دو، سه بار به فرهاد گفتم برای فیلم بخوان اما گفت نه، دوست ندارم.» ولی وقتی موزیک را شنیده به حدی خوشش آمده که مجاب شده و رفته کار را خوانده است. من فکر میکنم که اصولاً فرهاد را بهعنوان یک خواننده و موزیسین نمیتوانیم در نظر بگیریم. او آدمی سادهاندیش و صاحب ایدئولوژی خاص خودش بوده است. رفتار، کارها و همهچیزش مختص به خودش بوده است. فکر میکنم فرهاد تنها آدمی بوده که اینقدر اسطوره عجیبوغریبی شده است. ازنظر اخلاقی، رفتاری و همهچیز خاص بوده است. اینکه کارهایش روی فیلم قرار گرفته هم فکر میکنم به دلیل این بوده که در آن تیم قرار داشته و به تیم موزیکش اطمینان داشته است. با منفردزاده راحت بوده و به او اعتماد داشته و از روی اطمینان به دوستانش رفته درزمینه موسیقی فیلم هم فعالیت کرده است. البته موزیکهایی خوبی هم در آن زمان از کار درآمدند. منفردزاده بهصرف اینکه فرهاد بیاید روی فیلم بخواند، کار میساخت. فرهاد از اول هم آدم بسیار گوشهگیری بوده است. شما وقتی تاریخ کاری فرهاد را بررسی میکنید، میبینید حتی زمانهایی که میرفته در کوچینی میخوانده، منزوی بوده است. همه میگویند آدمی بوده که از همه کنارهگیری میکرده و کار خودش را انجام میداده و اصلاً خودش را نشان نمیداده است.
اولین فیلمی که فرهاد بهعنوان خواننده در آن حضور دارد، فیلمی است که اسفندیار منفردزاده، یکی از رئوس مثلث طلایی، آهنگساز کار است…
اصلاً باعثوبانی کار، منفردزاده است که فرهاد آمده روی فیلم خوانده است.
از فیلم «رضا موتوری» خاطره یا نقلقولی دارید؟
من خاطرهای ندارم. البته باعث افتخار است که آدم با منفردزاده خاطرهای داشته باشد. من تنها مصاحبهای را از ایشان دیده بودم که البته در مورد موسیقی فیلم نبود و کلا به کارهای منفردزاده اختصاص داشت. من لابهلای صحبتهایش شنیدم که این حرفها را مطرح کرد. اگر اشتباه نکنم صحبتهایش راجع به فیلم «رضا موتوری» بود. او گفت «من این موسیقی را اصلاً برای صدای فرهاد ساختم. بعد به او گفتم بیا بخوان. آمدیم تمرین کردیم و فرهاد خواند و خیلی هم خوشش آمد.» منفردزاده گفت «من اخلاق فرهاد را میدانستم و به همین دلیل به او گفتم «قرار است قطعه روی فیلمی قرار بگیرد.» فرهاد گفت «کدام فیلم؟ چگونه فیلمی است؟ مدام «نه» میآورد.» اینقدر رفتوآمد و اینقدر گفتیم تا بالاخره راضی شد. چون موزیک را دوست داشت، راضی شد تا بخواند. آدمی نبوده که خودش دوست داشته باشد تیتراژ فیلمی را بخواند. نمیدانم فیلم و سینما را قبول نداشته است یا خیر و اصلاً نمیدانم اندیشهاش چه بوده است.
ولی بههرحال مدیوم تلویزیون و سینما در آن سالها خیلی فراگیرتر بودهاند. میتوان گفت فرهاد با «مرد تنها» روی فیلم «رضا موتوری»، عمومیت پیدا میکند؟
دقیقاً… نهتنها فرهاد بلکه بسیاری از خوانندهها اینگونه بالا آمدند. میتوانیم بگوییم که داریوش هم همین شرایط را داشت.
ممکن است کاری باشد که خواننده خیلی خوب خوانده باشد اما بقیه بخشهایش بلنگند و آن کار موردتوجه قرار نگیرد. توجهی که به «مرد تنها» صورت میگیرد، به نظرتان مدیون چه چیزهایی است؟ میخواهیم به تحلیل موسیقایی اثر و همنشینی قطعه با خود فیلم بپردازیم…
ما در مورد زمانی صحبت میکنیم که مربوط به اواخر دهه چهل است. دههای بوده که به موسیقی فیلم مقداری بیشتر نسبت به قبلش توجه میشده است. موسیقیهای متنی که در فیلمها بوده، آنقدر جدی نبوده و تنها بعضی از آنها جدی میشده است. از میان موزیسینهایی که کار میکردند چند تن از آنها خیلی قدرتمند بودند. مثلاً آقای پژمان و آقای اسفندیار منفرزاده خیلی قوی بودند. منفردزاده واقعاً موسیقی فیلم واقعی را میساخته است. اینکه موسیقی روی فیلم نشسته، نشان میدهد دریافت آهنگساز کاملاً درست بوده است. کلام شهیار قنبری هم عالی است. این سه تن همیشه با همدیگر بودند. بههرحال من میتوانم اینگونه تحلیل کنم. این تیم با همدیگر کار میکردند و نوعاً موزیکشان بهگونهای بود که با موسیقی آن زمان چندان همخوانی نداشت. موسیقی آن زمان چیز دیگری را طلب میکرده است و این سه اصولاً موسیقی جدی و غمگین را تولید میکردند. در اینجا مضمون فیلم «رضا موتوری» هم یک مضمون خیلی جدی و درامای کامل است و موسیقی هم کامل روی فیلم مینشیند؛ بنابراین تأثیرگذاری فیلم و موسیقی صدچندان میشود و باعث میشود که مخاطبان به دنبال این موسیقی بروند. اگر دقت کرده باشید در نقطهای از فیلم، این موزیک شروع میشود که اوج داستان است. این تأثیر را نمیشود نادیده گرفت. در موسیقی فیلم در همه جای دنیا این اتفاق میافتد. در «تایتانیک» واقعاً خانم «سلن دیون» از «تایتانیک» به بعد بالا آمد. دقیقاً نقطه اوج و نقطه درامای فیلم، موسیقی میآید و دیگر همهچیز به نفع آن خواننده تمام میشود. خیلی جاها خوانندهها تیتراژ میخوانند ولی در تیتراژ یا جاهای دیگر شاید آنقدر دیده نشوند. من مثالهای زیادی یادم نمیآید که قطعهای روی یک فیلم مانند «مرد تنها» روی «رضا موتوری» سروصدا کند. این فیلم باعث اتفاقات زیادی شد و فرهاد با این کار به شهرت رسید.
منفردزاده باوجود اینکه یک آدم نوگرا در موسیقی ایران حساب میشود، در موسیقی فیلم هم یکی از نقاط عطف به شمار میرود…
او یکی از آدمهای جدی موسیقی فیلم ایران بود. همانطور که گفتم تعریف واقعی موسیقی فیلم را در فیلم «مرد تنها» میبینیم.
در قطعه «مرد تنها» شاهد همنشینی بیشازاندازه سنتور با سازهای غربی و درواقع استفاده از سازهایی که صدای موسیقی ایرانی میدهند، هستیم. به نظرتان این اتفاق کمی عجیب نیست؟
ببینید اصولاً اسفندیار منفرزاده یک آدم خودجوش بوده است. یادتان باشد این افراد خودجوش بودند و به تور هم برخوردند. اسفندیار منفرزاده آدم آکادمیکی در موسیقی نبوده و خیلی خودجوش، خودآموخته، بااستعداد و باسلیقه بوده است. آدمهایی که خارج از فضای آکادمیک هستند جرئت زیادی دارند؛ یعنی آن موقع منفردزاده جرئت این را دارد که سنتور را با بقیه سازهای ارکستر به کار ببرد. شاید خیلیهای دیگر هم به کار میبردند اما به گونههای دیگر و به شکل کلاسیکال به کار میگرفتند.
به نظر میرسد سنتور در «مرد تنها» ساز محوری باشد…
بله، ساز محوری سنتور است. بعد هم منفردزاده زمانی اینگونه موسیقی مینویسد که آن زمان اصلاً مانور روی سنتور باب نبوده و کسی چنین کاری را انجام نمیداده است. شاید هنوز هم کمتر این کار را انجام میدهند.
در میان آهنگسازان و نوازندگان جدید میتوان گفت اردوان کامکار اینطور است؟
اردوان ویژگیهای دیگری به سنتور میدهد. اردوان سعی میکند در سنتور، هارمونیها را خیلی خوب به کار ببرد و از آکوردها زیاد استفاده کند ولی اسفندیار منفرزاده بر عکس عمل کرده و بهنوعی «دوئت نت» هایی دارد. دو نت رت با همدیگر روی سنتور بهصورت کنترپوئنتال میگیرد ولی ملودیها و فضا کاملاً ایرانی هستند اما بااینحال اصلاً سنتور زیادهروی نمیکند که بخواهد مثلاً درّاب بزند. اصلاً این کار را انجام نمیدهد. ملودی ساده و مشخص است. آن زمان اصلاً چنین آیتمهایی وجود نداشت. اسفندیار منفرزاده از نظر من یک آدم مینی مال بوده است. وقتی آیتمهایش را در موسیقیهایش جاگذاری میکنیم، میبینیم مینی مال است. تکرارهایش و تقارنهای موزیکهایش شاهد این مدعاست. او این مینی مال را به فرهاد هم داد و میبینیم بعدها فرهاد این حالت را دارد. خیلی ساده و مشخص این کار را انجام میدهد و اصلاً موسیقیاش، پیچیدگی ندارد.
تا یکجایی ضلع سوم مثلث، شهیار قنبری است و این ترکیب در قطعه «جمعه» هم تکرار میشود. به نظر شما راز موفقیت این سه تن فرموله شده بود؟
بله، این دیگر در ذات این سه نفر بوده است. آنها به همدیگر عادت داشتند و نحوه تفکرشان اصلاً اینگونه بوده است. ببینید بسیاری از قضایا مثل هنرهای ایرانی در فرم موسیقی ایرانی اتفاق میافتد. تقارن در آنها زیاد است و مثل فرش میماند؛ یعنی اگر نقطه اینسو را بگیرید، متقارن با سمت دیگر است؛ یعنی اگر یک گل در یک سمت از فرش باشد، عین آن را سمت دیگر دارید. معماری هم اینگونه است. آقای منفردزاده بسیار ظریف و زیبا از این موضوع در موسیقیهایش استفاده میکند. در اکثر موسیقیهایش این قضیه را میبینید. ملودیهایش مشخص، روان کاملاً و برگرفته از موسیقی ایرانی هستند، نه اینکه این بیاید بگوید من میخواهم مثلاً دشتی بنویسم. او فقط مینویسد و موسیقیهایش اینگونه میشوند چون از بطن همان اجتماع بالا آمده است. موسیقی را هم آنگونه یاد گرفته است. یکی از ترکیبهای منفردزاده که من خیلی دوست دارم، در حقیقت تلفیق شعر و موسیقیهاست و هجاهایی که به کار میبرد. او بسیار درست این موارد را به کار میگیرد. همانطور که گفتم این سه تن به تور هم میخورند و تیمی را تشکیل میدهند. فرهاد هم یک آدم خاص با خوانندگی خاص بوده است؛ با تأکیدهایی که شاید گاهی وقتها اگزجره به نظر برسد ولی بهقدری به دل آدم مینشیند که این ترکیب چیزی از آب درمیآید که روی آن فیلم چنان تأثیر شگرفی میگذارد و این تیم و موسیقی بالا میرود.
اگر بخواهیم در مورد «جمعه» صحبت کنیم. به نظر میرسد این قطعه بیشتر مستقلاً شنیده میشود. شاید کمتر کسی یادش بیاید که این قطعه روی فیلم «خداحافظ رفیق» بوده است ولی در مورد «رضا موتوری» این مسئله دیده نمیشود. به نظرتان چرا اینگونه است؟
راست میگویید. من تابهحال به این قضیه اینگونه نگاه نکرده بودم. شاید اینگونه به نظر میآید که «جمعه» یک ترانه مستقلی بوده و روی آن فیلم گذاشتهاند. این قطعه کارش را کرده است. خود آن موزیک و آن ترانه دارد کار خود را انجام میدهد و احتیاجی به تصویر هم ندارد.
«جمعه» یک ویژگی دیگر هم دارد. ترانهاش خیلی مستقیم به قیام سیاهکل اشاره میکند؛ یعنی تقریباً میشود گفت خبری از ایهام نیست…
بله، ببینید مثلاً در دو بیت اول از ترانه «جمعه» میگوید «توی قاب خیس این پنجرهها عکسی از جمعه غمگین میبینم/ چه سیاهه به تنش رخت عزا/تو چشاش ابرای سنگین میبینم» فیلم هم به واقعه سیاهکل اشاره میکند. این قطعه کاملاً با واقعه رخداده همخوانی دارد اما باید دید مردم به خاطر آن اتفاق به این ترانه گوش میدهند؟ اگر با این دید نگاه کنیم احتمالاً حرف ما درست است، من البته با این دید نگاه نمیکنم و خیلی موسیقایی به مسئله مینگرم اما اگر با دید اجتماعی و سیاسی به شهرت «جمعه» نگاه کنیم، میتوان برداشتهای دیگری هم داشت. ببینید آن موقع سالهایی بوده که اندیشههای سیاسی زیادی در ایران رواج داشته است. این موزیسینها در حقیقت روشنفکرهای ایرانی بودند و درواقع باکارشان یک تفکر را ترویج میدادند. چنین شعری وقتی در ترانهای میآمده است، این سه تن حتماً قطعه را برای همه میگذاشتند تا گوش دهند؛ بنابراین این قطعه تبدیل به یک موج میشده است و بقیه هم میگفتند «ببین! اینگونه است.» خود این کار باعث خیلی از داستانها میشود و مشهور شدن را به دنبال دارد. البته این قسمت خارج از موسیقی است و فقط در مورد کلام صحبت میکنیم.
بههرحال وقتی ما به دنبال هیت شدن یک کار میگردیم باید به بستر زمانی هم توجه کنیم چون نمیتوانیم دیگر فقط موسیقایی نگاه کنیم…
راستش را بخواهید من تا حالا اینگونه به «جمعه» نگاه رازهای موفقیت در تجارت نکرده بودم. کاملاً حرف شما درست است و کاملاً این قضیه به این ماجرا کمک کرده است. آن زمان بیشتر مردم، دانشجوها، روشنفکران و … نگاه میکردند تا ببینند بخش لیدرهای سیاسی به چه چیزهایی توجه میکنند. حالا چپگرا یا هر چیز دیگری که بودهاند. ما میدانیم که آقای منفردزاده هم آن زمان جزو همین آدمها بوده است. قاعدتاً آنها این موسیقی را ترویج میدادند و به گوش بقیه میرساندند و میگفتند «ببینید اینگونه است.» و همینطور قطعه مشهور شده است. وگرنه ازلحاظ فرمال و موسیقایی همهچیز کار، یک موسیقی کاملاً منفردزادهای است. اگر از این لحاظ بخواهیم بررسی کنیم، منفردزاده موسیقیهایی مینوشته است که واقعاً ملودیهایش خاص بودهاند. ما ایرانیها آدمهای ملودیکی هستیم، به همین دلیل ملودیهایش به دل مینشستند و در خاطر ما حک میشدند.
چندی بعد به جدایی اضلاع این مثلث میرسیم. فرهاد به موسیقی فیلم ادامه میدهد اما این بار با تورج نگهبان و محمد اوشال در فیلم «زنجیری» همکاری میکند و قطعهای به نام «خسته» را میخواند…
من این کار را نشنیدهام.
به نظر طبیعی میرسد. چون میتوان گفت که موفقترین تجربه فرهاد همان دو کار اولی هستند. کار «خسته» در سال 1351 یعنی با وقفه دوساله بعد از جمعه ساخته میشود…
این قطعه بهاندازه «مرد تنها» و «جمعه» معروف نشد.
بله، به نقطه دیگری میرسیم که اسفندیار منفرد زاده این بار با ایرج جنتی عطایی برمیگردد و آنها برای فیلم «ماهیها در خاک میمیرند» قطعه «سقف» را میسازند که فرهاد میخواند. میخواهیم تحلیل موسیقایی شما را بشنویم.
فقط میتوان گفت «عجب موزیکی!» میتوانم اینگونه بگویم که در این سه موسیقی یعنی «مرد تنها»، «رازهای موفقیت در تجارت جمعه» و «سقف» که موفق هستند، اگر دقت کرده باشیم کلام با لحن فرهاد کاملاً همخوانی دارد. این نکته خیلی مهم است. البته بازهم پای اسفندیار منفردزاده در میان است. اسفندیار منفردزاده دقیقاً روح و بیان فرهاد را میشناخته و میدانسته که باید چه بسازد تا آن کلام را برای فرهاد بیاورد؛ یعنی بافنده و سازنده واقعاً اسفندیار منفردزاده است و نمیتوان نقشش را در موفقیت فرهاد در نظر نگرفت. بهترین کارهای فرهاد متعلق به اسفندیار منفردزاده است. این دو همدیگر را کامل میکردند و از زمانی هم که جدا شدند، دیگر هیچکدامشان کاری نکردند که رو بیاید.
میدانید که مسعود کیمیایی قطعه «گنجشکک اشیمشی» را با صدای پری زنگنه روی فیلم «گوزنها» قرار میدهد، نه با صدای فرهاد اما الآن که نگاه میکنیم، میبینیم که اجرای فرهاد بیشتر عمومیت پیدا میکند…
نمیدانم مسعود کیمیایی چه دلیلی داشته و چرا از کار فرهاد استفاده نکرده است چون موسیقی کار بههرحال متعلق به اسفندیار منفردزاده است و تغییری در ملودی احساس نمیشود. «گوزنها» در زمان خودش بسیار موردتوجه قرار گرفت ولی مردم اجرای فرهاد را بیشتر دوست دارند. این دقیقاً در راستای صحبتهای قبلی ماست که گفتم منفردزاده و فرهاد دونیمهای بودند که همدیگر را کامل میکردند. هیچ خواننده دیگری به درد منفردزاده نمیخورد. این دو باهم کامل میشدند. کاش کامل میماندند و همکاریشان ادامه پیدا میکرد.
پشت صدای زخمی فرهاد
دهه چهل، دهه به اوج رسیدن فیلم فارسی با کمک گرفتن از موسیقی و آواز بود. روانشاد محمدعلی فردین، سوپراستار سینمای ایران که در آن زمان روی سردر سینماها دلربایی میکرد، تحریرهای حسین خواجه امیری (ایرج) را قرض میگرفت و برای معشوقش آواز میخواند. در اواخر دهه ۴۰ ناگهان صدایی روی پرده سینما نظرها را به خود جلب کرد که به سلطه چهچهههای ایرج پایان داد. بهروز وثوقی زخمی روی موتورش تلوتلو میرفت که صدایی ساده، گیرا و متفاوت با او همراه شد؛ «با صدای بیصدا. مثل یه کوه بلند. مثل یه خواب کوتاه. یه مرد بود یه مرد. » سببساز محبوبیت فیلم «رضا رازهای موفقیت در تجارت موتوری» اثر مسعود کیمیایی و فرهاد مهراد شد.
مثلث شهیار قنبری، اسفندیار منفردزاده و فرهاد مهراد به خلق جاودانهای انجامید که حتی نام قطعه قرار گرفته روی فیلم را از اثر مسعود کیمیایی مشهورتر کرد. موفقیت این مثلث در اثر دیگری نیز ادامه پیدا کرد اما با واپاشی این گروه سه نفره، نه دیگر فرهاد مهراد اثر خاطرهانگیزی را روی فیلمی خواند و نه دیگر خوانندهای، منفردزاده را سر ذوق آورد. در همین راستان به سراغ رامین بهنا، نوازنده پیانو و آهنگساز باتجربه رفتیم تا تحلیل موسیقایی او را از اوج و فرود گروه موفق منفردزاد-مهراد بشنویم.
گفتوگوی «همدلی» با این موزیسین را در ادامه میخوانید:
در ابتدای بحث موسیقی فیلم مدنظر ما است. به نظر شما چه عاملی سببساز موفقیت فرهاد مهراد در این زمینه شد؟
یک ترکیب باعث میشود که فرهاد هرکجا درزمینه موسیقی فیلم قدم بردارد، کارش شنیده شود. تا جایی که من میدانم و مخصوصاً از آهنگساز بزرگ موسیقیمان یعنی آقای اسفندیار منفردزاده شنیدهام، موفقیت ایشان دلایل زیادی داشته است. من از صحبتهایی که از ایشان شنیدهام و از مصاحبههایی که انجام دادهاند، نکتهای دریافت کردم. اینکه فرهاد خودش علاقهمند نبوده در سینما بخواند. وقتیکه اسفندیار منفردزاده برای فیلم، موسیقی میساخته، میگفته «فقط صدای فرهاد را میخواهم.» یکبار در صحبتهایش گفت «من دو، سه بار به فرهاد گفتم برای فیلم بخوان اما گفت نه، دوست ندارم.» ولی وقتی موزیک را شنیده به حدی خوشش آمده که مجاب شده و رفته کار را خوانده است. من فکر میکنم که اصولاً فرهاد را بهعنوان یک خواننده و موزیسین نمیتوانیم در نظر بگیریم. او آدمی سادهاندیش و صاحب ایدئولوژی خاص خودش بوده است. رفتار، کارها و همهچیزش مختص به خودش بوده است. فکر میکنم فرهاد تنها آدمی بوده که اینقدر اسطوره عجیبوغریبی شده است. ازنظر اخلاقی، رفتاری و همهچیز خاص بوده است. اینکه کارهایش روی فیلم قرار گرفته هم فکر میکنم به دلیل این بوده که در آن تیم قرار داشته و به تیم موزیکش اطمینان داشته است. با منفردزاده راحت بوده و به او اعتماد داشته و از روی اطمینان به دوستانش رفته درزمینه موسیقی فیلم هم فعالیت کرده است. البته موزیکهایی خوبی هم در آن زمان از کار درآمدند. منفردزاده بهصرف اینکه فرهاد بیاید روی فیلم بخواند، کار میساخت. فرهاد از اول هم آدم بسیار گوشهگیری بوده است. شما وقتی تاریخ کاری فرهاد را بررسی میکنید، میبینید حتی زمانهایی که میرفته در کوچینی میخوانده، منزوی بوده است. همه میگویند آدمی بوده که از همه کنارهگیری میکرده و کار خودش را انجام میداده و اصلاً خودش را نشان نمیداده است.
اولین فیلمی که فرهاد بهعنوان خواننده در آن حضور دارد، فیلمی است که اسفندیار منفردزاده، یکی از رئوس مثلث طلایی، آهنگساز کار است.
اصلاً باعثوبانی کار، منفردزاده است که فرهاد آمده روی فیلم خوانده است.
از فیلم «رضا موتوری» خاطره یا نقلقولی دارید؟
من خاطرهای ندارم. البته باعث افتخار است که آدم با منفردزاده خاطرهای داشته باشد. من تنها مصاحبهای را از ایشان دیده بودم که البته در مورد موسیقی فیلم نبود و کلا به کارهای منفردزاده اختصاص داشت. من لابهلای صحبتهایش شنیدم که این حرفها را مطرح کرد. اگر اشتباه نکنم صحبتهایش راجع به فیلم «رضا موتوری» بود. او گفت «من این موسیقی را اصلاً برای صدای فرهاد ساختم. بعد به او گفتم بیا بخوان. آمدیم تمرین کردیم و فرهاد خواند و خیلی هم خوشش آمد.» منفردزاده گفت «من اخلاق فرهاد را میدانستم و به همین دلیل به او گفتم «قرار است قطعه روی فیلمی قرار بگیرد.» فرهاد گفت «کدام فیلم؟ چگونه فیلمی است؟ مدام «نه» میآورد.» اینقدر رفتوآمد و اینقدر گفتیم تا بالاخره راضی شد. چون رازهای موفقیت در تجارت موزیک را دوست داشت، راضی شد تا بخواند. آدمی نبوده که خودش دوست داشته باشد تیتراژ فیلمی را بخواند. نمیدانم فیلم و سینما را قبول نداشته است یا خیر و اصلاً نمیدانم اندیشهاش چه بوده است.
ولی بههرحال مدیوم تلویزیون و سینما در آن سالها خیلی فراگیرتر بودهاند. میتوان گفت فرهاد با «مرد تنها» روی فیلم «رضا موتوری»، عمومیت پیدا میکند؟
دقیقاً. نهتنها رازهای موفقیت در تجارت فرهاد بلکه بسیاری از خوانندهها اینگونه بالا آمدند. میتوانیم بگوییم که داریوش هم همین شرایط را داشت.
ممکن است کاری باشد که خواننده خیلی خوب خوانده باشد اما بقیه بخشهایش بلنگند و آن کار موردتوجه قرار نگیرد. توجهی که به «مرد تنها» صورت میگیرد، به نظرتان مدیون چه چیزهایی است؟ میخواهیم به تحلیل موسیقایی اثر و همنشینی قطعه با خود فیلم بپردازیم.
ما در مورد زمانی صحبت میکنیم که مربوط به اواخر دهه چهل است. دههای بوده که به موسیقی فیلم مقداری بیشتر نسبت به قبلش توجه میشده است. موسیقیهای متنی که در فیلمها بوده، آنقدر جدی نبوده و تنها بعضی از آنها جدی میشده است. از میان موزیسینهایی که کار میکردند چند تن از آنها خیلی قدرتمند بودند. مثلاً آقای پژمان و آقای اسفندیار منفرزاده خیلی قوی بودند. منفردزاده واقعاً موسیقی فیلم واقعی را میساخته است. اینکه موسیقی روی فیلم نشسته، نشان میدهد دریافت آهنگساز کاملاً درست بوده است. کلام شهیار قنبری هم عالی است. این سه تن همیشه با همدیگر بودند. بههرحال من میتوانم اینگونه تحلیل کنم. این تیم با همدیگر کار میکردند و نوعاً موزیکشان بهگونهای بود که با موسیقی آن زمان چندان همخوانی نداشت. موسیقی آن زمان چیز دیگری را طلب میکرده است و این سه اصولاً موسیقی جدی و غمگین را تولید میکردند. در اینجا مضمون فیلم «رضا موتوری» هم یک مضمون خیلی جدی و درامای کامل است و موسیقی هم کامل روی فیلم مینشیند؛ بنابراین تأثیرگذاری فیلم و موسیقی صدچندان میشود و باعث میشود که مخاطبان به دنبال این موسیقی بروند. اگر دقت کرده باشید در نقطهای از فیلم، این موزیک شروع میشود که اوج داستان است. این تأثیر را نمیشود نادیده گرفت. در موسیقی فیلم در همه جای دنیا این اتفاق میافتد. در «تایتانیک» واقعاً خانم «سلن دیون» از «تایتانیک» به بعد بالا آمد. دقیقاً نقطه اوج و نقطه درامای فیلم، موسیقی میآید و دیگر همهچیز به نفع آن خواننده تمام میشود. خیلی جاها خوانندهها تیتراژ میخوانند ولی در تیتراژ یا جاهای دیگر شاید آنقدر دیده نشوند. من مثالهای زیادی یادم نمیآید که قطعهای روی یک فیلم مانند «مرد تنها» روی «رضا موتوری» سروصدا کند. این فیلم باعث اتفاقات زیادی شد و فرهاد با این کار به شهرت رسید.
منفردزاده باوجود اینکه یک آدم نوگرا در موسیقی ایران حساب میشود، در موسیقی فیلم هم یکی از نقاط عطف به شمار میرود.
او یکی از آدمهای جدی موسیقی فیلم ایران بود. همانطور که گفتم تعریف واقعی موسیقی فیلم را در فیلم «مرد تنها» میبینیم.
در قطعه «مرد تنها» شاهد همنشینی بیشازاندازه سنتور با سازهای غربی و درواقع استفاده از سازهایی که صدای موسیقی ایرانی میدهند، هستیم. به نظرتان این اتفاق کمی عجیب نیست؟
ببینید اصولاً اسفندیار منفرزاده یک آدم خودجوش بوده است. یادتان باشد این افراد خودجوش بودند و به تور هم برخوردند. اسفندیار منفرزاده آدم آکادمیکی در موسیقی نبوده و خیلی خودجوش، خودآموخته، بااستعداد و باسلیقه بوده است. آدمهایی که خارج از فضای آکادمیک هستند جرئت زیادی دارند؛ یعنی آن موقع منفردزاده جرئت این را دارد که سنتور را با بقیه سازهای ارکستر به کار ببرد. شاید خیلیهای دیگر هم به کار میبردند اما به گونههای دیگر و به شکل کلاسیکال به کار میگرفتند.
به رازهای موفقیت در تجارت نظر میرسد سنتور در «مرد تنها» ساز محوری باشد.
بله، ساز محوری سنتور است. بعد هم منفردزاده زمانی اینگونه موسیقی مینویسد که آن زمان اصلاً مانور روی سنتور باب نبوده و کسی چنین کاری را انجام نمیداده است. شاید هنوز هم کمتر این کار را انجام میدهند.
در میان آهنگسازان و نوازندگان جدید میتوان گفت اردوان کامکار اینطور است؟
اردوان ویژگیهای دیگری به سنتور میدهد. اردوان سعی میکند در سنتور، هارمونیها را خیلی خوب به کار ببرد و از آکوردها زیاد استفاده کند ولی اسفندیار منفرزاده بر عکس عمل کرده و بهنوعی «دوئت نت» هایی دارد. دو نت رت با همدیگر روی سنتور بهصورت کنترپوئنتال میگیرد ولی ملودیها و فضا کاملاً ایرانی هستند اما بااینحال اصلاً سنتور زیادهروی نمیکند که بخواهد مثلاً درّاب بزند. اصلاً این کار را انجام نمیدهد. ملودی ساده و مشخص است. آن زمان اصلاً چنین آیتمهایی وجود نداشت. اسفندیار منفرزاده از نظر من یک آدم مینی مال بوده است. وقتی آیتمهایش را در موسیقیهایش جاگذاری میکنیم، میبینیم مینی مال است. تکرارهایش و تقارنهای موزیکهایش شاهد این مدعاست. او این مینی مال را به فرهاد هم داد و میبینیم بعدها فرهاد این حالت را دارد. خیلی ساده و مشخص این کار را انجام میدهد و اصلاً موسیقیاش، پیچیدگی ندارد.
تا یکجایی ضلع سوم مثلث، شهیار قنبری است و این ترکیب در قطعه «جمعه» هم تکرار میشود. به نظر شما راز موفقیت این سه تن فرموله شده بود؟
بله، این دیگر در ذات این سه نفر بوده است. آنها به همدیگر عادت داشتند و نحوه تفکرشان اصلاً اینگونه بوده است. ببینید بسیاری از قضایا مثل هنرهای ایرانی در فرم موسیقی ایرانی اتفاق میافتد. تقارن در آنها زیاد است و مثل فرش میماند؛ یعنی اگر نقطه اینسو را بگیرید، متقارن با سمت دیگر است؛ یعنی اگر یک گل در یک سمت از فرش باشد، عین آن را سمت دیگر دارید. معماری هم اینگونه است. آقای منفردزاده بسیار ظریف و زیبا از این موضوع در موسیقیهایش استفاده میکند. در اکثر موسیقیهایش این قضیه را میبینید. ملودیهایش مشخص، روان کاملاً و برگرفته از موسیقی ایرانی هستند، نه اینکه این بیاید بگوید من میخواهم مثلاً دشتی بنویسم. او فقط مینویسد و موسیقیهایش اینگونه میشوند چون از بطن همان اجتماع بالا آمده است. موسیقی را هم آنگونه یاد گرفته است. یکی از ترکیبهای منفردزاده که من خیلی دوست دارم، در حقیقت تلفیق شعر و موسیقیهاست و هجاهایی که به کار میبرد. او بسیار درست این موارد را به کار میگیرد. همانطور که گفتم این سه تن به تور هم میخورند و تیمی را تشکیل میدهند. فرهاد هم یک آدم خاص با خوانندگی خاص بوده است؛ با تأکیدهایی که شاید گاهی وقتها اگزجره به نظر برسد ولی بهقدری به دل آدم مینشیند که این ترکیب چیزی از آب درمیآید که روی آن فیلم چنان تأثیر شگرفی میگذارد و این تیم و موسیقی بالا میرود.
اگر بخواهیم در مورد «جمعه» صحبت کنیم. به نظر میرسد این قطعه بیشتر مستقلاً شنیده میشود. شاید کمتر کسی یادش بیاید که این قطعه روی فیلم «خداحافظ رفیق» بوده است ولی در مورد «رضا موتوری» این مسئله دیده نمیشود. به نظرتان چرا اینگونه است؟
راست میگویید. من تابهحال به این قضیه اینگونه نگاه نکرده بودم. شاید اینگونه به نظر میآید که «جمعه» یک ترانه مستقلی بوده و روی آن فیلم گذاشتهاند. این قطعه کارش را کرده است. خود آن موزیک و آن ترانه دارد کار خود را انجام میدهد و احتیاجی به تصویر هم ندارد.
«جمعه» یک ویژگی دیگر هم دارد. ترانهاش خیلی مستقیم به قیام سیاهکل اشاره میکند؛ یعنی تقریباً میشود گفت خبری از ایهام نیست.
بله، ببینید مثلاً در دو بیت اول از ترانه «جمعه» میگوید «توی قاب خیس این پنجرهها عکسی از جمعه غمگین میبینم/ چه سیاهه به تنش رخت عزا/تو چشاش ابرای سنگین میبینم» فیلم هم به واقعه سیاهکل اشاره میکند. این قطعه کاملاً با واقعه رخداده همخوانی دارد اما باید دید مردم به خاطر آن اتفاق به این ترانه گوش میدهند؟ اگر با این دید رازهای موفقیت در تجارت نگاه کنیم احتمالاً حرف ما درست است، من البته با این دید نگاه نمیکنم و خیلی موسیقایی به مسئله مینگرم اما اگر با دید اجتماعی و سیاسی به شهرت «جمعه» نگاه کنیم، میتوان برداشتهای دیگری هم داشت. ببینید آن موقع سالهایی بوده که اندیشههای سیاسی زیادی در ایران رواج داشته است. این موزیسینها در حقیقت روشنفکرهای ایرانی بودند و درواقع باکارشان یک تفکر را ترویج میدادند. چنین شعری وقتی در ترانهای میآمده است، این سه تن حتماً قطعه را برای همه میگذاشتند تا گوش دهند؛ بنابراین این قطعه تبدیل به یک موج میشده است و بقیه هم میگفتند «ببین! اینگونه است.» خود این کار باعث خیلی از داستانها میشود و مشهور شدن را به دنبال دارد. البته این قسمت خارج از موسیقی است و فقط در مورد کلام صحبت میکنیم.
بههرحال وقتی ما به دنبال هیت شدن یک کار میگردیم باید به بستر زمانی هم توجه کنیم چون نمیتوانیم دیگر فقط موسیقایی نگاه کنیم.
راستش را بخواهید من تا حالا اینگونه به «جمعه» نگاه نکرده بودم. کاملاً حرف شما درست است و کاملاً این قضیه به این ماجرا کمک کرده است. آن زمان بیشتر مردم، دانشجوها، روشنفکران و . نگاه میکردند تا ببینند بخش لیدرهای سیاسی به چه چیزهایی توجه میکنند. حالا چپگرا یا هر چیز دیگری که بودهاند. ما میدانیم که آقای منفردزاده هم آن زمان جزو همین آدمها بوده است. قاعدتاً آنها این موسیقی را ترویج میدادند و به گوش بقیه میرساندند و میگفتند «ببینید اینگونه است.» و همینطور قطعه مشهور شده است. وگرنه ازلحاظ فرمال و موسیقایی همهچیز کار، یک موسیقی کاملاً منفردزادهای است. اگر از این لحاظ بخواهیم بررسی کنیم، منفردزاده موسیقیهایی مینوشته است که واقعاً ملودیهایش خاص بودهاند. ما ایرانیها آدمهای ملودیکی هستیم، به همین دلیل ملودیهایش به دل مینشستند و در خاطر ما حک میشدند.
چندی بعد به جدایی اضلاع این مثلث میرسیم. فرهاد به موسیقی فیلم ادامه میدهد اما این بار با تورج نگهبان و محمد اوشال در فیلم «زنجیری» همکاری میکند و قطعهای به نام «خسته» را میخواند.
من این کار را نشنیدهام.
به نظر طبیعی میرسد. چون میتوان گفت که موفقترین تجربه فرهاد همان دو کار اولی هستند. کار «خسته» در سال ۱۳۵۱ یعنی با وقفه دوساله بعد از جمعه ساخته میشود.
این قطعه بهاندازه «مرد تنها» و «جمعه» معروف نشد.
بله، به نقطه دیگری میرسیم که اسفندیار منفرد زاده این بار با ایرج جنتی عطایی برمیگردد و آنها برای فیلم «ماهیها در خاک میمیرند» قطعه «سقف» را میسازند که فرهاد میخواند. میخواهیم تحلیل موسیقایی شما را بشنویم.
فقط میتوان گفت «عجب موزیکی!» میتوانم اینگونه بگویم که در این سه موسیقی یعنی «مرد تنها»، «جمعه» و «سقف» که موفق هستند، اگر دقت کرده باشیم کلام با لحن فرهاد کاملاً همخوانی دارد. این نکته خیلی مهم است. البته بازهم پای اسفندیار منفردزاده در میان است. اسفندیار منفردزاده دقیقاً روح و بیان فرهاد را میشناخته و میدانسته که باید چه بسازد تا آن کلام را برای فرهاد بیاورد؛ یعنی بافنده و سازنده واقعاً اسفندیار منفردزاده است و نمیتوان نقشش را در موفقیت فرهاد در نظر نگرفت. بهترین کارهای فرهاد متعلق به اسفندیار منفردزاده است. این دو همدیگر را کامل میکردند و از زمانی هم که جدا شدند، دیگر هیچکدامشان کاری نکردند که رو بیاید.
میدانید که مسعود کیمیایی قطعه «گنجشکک اشیمشی» را با صدای پری زنگنه روی فیلم «گوزنها» قرار میدهد، نه با صدای فرهاد اما الآن که نگاه میکنیم، میبینیم که اجرای فرهاد بیشتر عمومیت پیدا میکند.
نمیدانم مسعود کیمیایی چه دلیلی داشته و چرا از کار فرهاد استفاده نکرده است چون موسیقی کار بههرحال متعلق به اسفندیار منفردزاده است و تغییری در ملودی احساس نمیشود. «گوزنها» در زمان خودش بسیار موردتوجه قرار گرفت ولی مردم اجرای فرهاد را بیشتر دوست دارند. این دقیقاً در راستای صحبتهای قبلی ماست که گفتم منفردزاده و فرهاد دونیمهای بودند که همدیگر را کامل میکردند. هیچ خواننده دیگری به درد منفردزاده نمیخورد. این دو باهم کامل میشدند. کاش کامل میماندند و همکاریشان ادامه پیدا میکرد.
دیدگاه شما