قیمت هر اونس طلا امروز با ۰.۶۶ درصد کاهش به ۱۷۲۶ دلار و ۷۰ سنت رسید.
تورم چیست و چه تاثیری بر بازارهای مالی دارد؟
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چه چیزی باعث افزایش قیمت کالاها و خدمات ضروری میشود؟ در یک کلمه میتوان پاسخ داد: طلا تحت فشار تورم تورم. ارز تودی در این مقاله به شما در درک بهتر تورم، تاثیر تورم بر دارایی و انواع بازارهای مالی و همچنین حفظ ارزش سرمایه کمک میکند.
تورم چیست؟
تورم (Inflation) فرایندی است که طی آن ارزها ارزش خود را از دست میدهند و باعث افزایش قیمت کالاهای مصرفی میشوند؛ به عبارتی سادهتر قیمت کالاها و خدمات در یک دوره زمانی افزایش پیدا میکند. برخی اقتصاددانان بر این باورند سطحی از تورم برای اقتصاد میتواند خوب باشد و تقریبا روندی عادی است.
تورم بالا میتواند قدرت خرید را کاهش دهد، یعنی ارزش پول شما کاهش مییابد؛ به عنوان مثال با مبلغی که امروز میتوانید یک همبرگر خریداری کنید، سال آینده احتمالا نمیتوانید با همان قیمت قبلی همبرگر بخرید. به طور خلاصه تورم باعث فقیرتر شدن میشود!
چه عواملی بر تورم تاثیر میگذارد؟
اقتصاددانان در مورد عواملی که باعث تحریک تورم در هر زمان میشوند اتفاق نظر ندارند، اما به طور کلی سه دسته برجسته وجود دارند: تورم ناشی از فشار هزینه، تورم ناشی از فشار تقاضا و تورم ذاتی.
تورم ناشی از فشار هزینه ( Demand-Pull inflation)
تورم ناشی از فشار هزینه در نتیجهی عوامل طرف عرضه اتفاق میافتد؛ در حالی که هیچ افزایشی در تقاضای کلی وجود ندارد، قیمتها به دلیل مواردی مثل هزینههای تولید بالاتر و هزینههای زیاد برای مواد خام و نیروی کار افزایش مییابد.
تورم ناشی از فشار تقاضا ( Cost-Push inflation )
تورم ناشی از فشار تقاضا زمانی اتفاق میافتد که تقاضای کل در یک اقتصاد خیلی سریع افزایش پیدا کند. اگر بانک مرکزی عرضه پول را بدون افزایش متناظر در تولید کالا و خدمات به سرعت افزایش دهد، ممکن است فشار تقاضا رخ دهد؛ یعنی تقاضا از عرضه پیشی گرفته و منجر به افزایش قیمتها شود.
زمانی که پول بیشتری در دسترس افراد باشد، احساسات مثبت مصرفکننده منجر به مخارج بالاتر میشود و این افزایش تقاضا قیمتها را بالاتر میبرد. این موضوع، شکاف تقاضا و عرضه با تقاضای بالاتر و عرضه کمتر ایجاد میکند که منجر به افزایش قیمت میشود.
تورم ذاتی ( Built-In inflation )
تورم ذاتی با انتظارات تطبیقی مرتبط است، به عبارت سادهتر مردم انتظار دارند نرخ تورم فعلی در آینده ادامه یابد. با افزایش قیمت کالاها و خدمات، کارگران و سایرین انتظار دارند که این افزایش قیمت با نرخی مشابه در آینده ادامه پیدا کند و برای حفظ استاندارد زندگی خود، خواهان هزینه یا دستمزد بیشتری هستند. افزایش دستمزد آنها منجر به افزایش قیمت تمام شده کالاها و خدمات میشود و این حلقه دستمزد و قیمت تا زمانی ادامه پیدا میکند که یک عامل، عامل طلا تحت فشار تورم دیگر را تحریک کند.
بررسی انواع تورم یا inflation
تورم خزنده (Creeping Inflation)
تورم خزنده یا خفیف زمانی رخ میدهد که سالانه قیمتها ۳ درصد یا کمتر افزایش پیدا کنند. به گفته فدرال رزرو، زمانی که قیمتها ۲ درصد یا کمتر افزایش داشته باشند، به رشد اقتصادی کمک میکنند. این نوع تورم خفیف باعث میشود مصرفکنندگان انتظار داشته باشند که قیمت ها همچنان افزایش یابد که این موضوع در نهایت تقاضا را افزایش میدهد.
تورم رونده (Walking Inflation)
این تورم قوی یا مخرب بین ۳ تا ۱۰ درصد در سال است که برای اقتصاد مضر محسوب میشود، زیرا رشد اقتصادی را خیلی تحت فشار قرار میدهد. در این زمان، مردم بیشتر از نیاز خود خرید میکنند تا در آینده مجبور به پرداخت هزینههای بیشتر نشوند.
این افزایش خرید باعث میشود تقاضا بیش از پیش شود به طوری که تامینکنندگان قادر به تامین مازاد نخواهند بود؛ همچنین، دستمزد کافی به قشر کارگر و سایرین تعلق نمیگیرد! در نتیجه، با قیمت بالای کالاها و خدمات ضروری، اکثر مردم دسترسی خود به کالاهای ضروری را از دست میدهند.
تورم سواره (Galloping Inflation)
هنگامی که تورم به ۱۰ درصد یا بیشتر برسد، اقتصاد به طور مطلق خراب میشود. پول آنقدر سریع ارزش خود را از دست میدهد که کسبوکارها و کارمندان طلا تحت فشار تورم نمیتوانند با هزینهها و قیمتها سازگاری داشته باشند.
سرمایهگذاران، از سرمایهگذاری در آن کشور خودداری میکنند و دارایی خود را خارج میکنند. اقتصاد بیثبات میشود و مسئولان دولت اعتبار خود را از دست میدهند. بهتر است از وقوع تورم سواره به هر قیمتی جلوگیری کرد.
ابر تورم (Hyperinflation)
ابر تورم زمانی رخ میدهد که قیمتها بیش از ۵۰ درصد در ماه افزایش پیدا کنند که امری بسیار نادر است! در واقع، بیشتر نمونههای ابر تورم زمانی اتفاق میافتند که دولتها برای پرداخت هزینههای جنگ پول چاپ کنند. نمونههایی از ابر تورم در تاریخ عبارتند از: آلمان در دهه ۱۹۲۰، زیمبابوه در دهه ۲۰۰۰ و ونزوئلا در دهه ۲۰۱۰.
رکود تورمی (Stagflation)
زمانی که رشد اقتصادی راکد باشد اما همچنان افزایش قیمت وجود داشته باشد یعنی رکود تورمی ایجاد شده است؛ اگرچه این ترکیب متناقض به نظر میرسد! اما چرا وقتی تقاضای کافی برای تقویت رشد اقتصادی وجود ندارد، قیمت ها افزایش مییابد؟
بهترین مثال برای طلا تحت فشار تورم این پدیده در دهه ۱۹۷۰ زمانی که ایالات متحده استاندارد طلا را کنار گذاشت، اتفاق افتاد. هنگامی که دلار دیگر به طلا وابسته نبود، ارزش آن به شدت کاهش یافت. در همین زمان قیمت طلا نیز به شدت افزایش یافت.
چرا امروز تورم بالا است؟
دو دلیل اصلی برای تورم بالا طی چند سال اخیر وجود دارد:
قرنطینههای تحمیلی دولتها
زمانی که بیماری کرونا شیوع سراسری پیدا کرد، شدیدترین اقدام دولتها برای مبارزه با آن اعمال قرنطینه بود. درست است که از لحاظ پزشکی به نفع همه بود اما نمیتوان انکار کرد که قرنطینهها آسیب پایداری به اقتصاد وارد کرد.
اقتصاد جهانی پیش از شیوع Covid-19 در وضعیت خوبی نبود و این محدودیتها باعث تشدید و تسریع مشکلات موجود شد. با تعطیل شدن اقتصادهای جهان، تولیدکنندگان مواد خام تولید خود را کاهش دادند، شرکتها نیروها را تعدیل کردند، تولید کالا در کارخانهها متوقف شد و در نتیجه تمام اینها زنجیره تامین مختل شد.
این برای این اقتصاد جهان بد تمام شد؛ زیرا زمانی که اقتصادها پس از چند ماه دوباره شروع به کار کردند، برخی موارد ناخوشایند آشکار شد:
- کمبود مواد اولیه
- کمبود منابع انسانی
- برخی تولیدکنندگان نابود شدند و برخی دیگر نتوانستند این شکاف را پر کنند.
- زنجیره تامین شکسته شد و قابل ترمیم نبود!
این موارد تولید و توسعه کالا را بسیار دشوار کرد که شکست بدی را به اقتصاد جهان وارد کرد. گاهی شکست و آسیب در یک مکان باعث شکست در قسمتهای دیگر میشود و پس از شروع، کنترل و متوقف کردن آن روند بسیار دشوار است. در نهایت آنچه پس از قرنطینهها به آن رسیدیم افزایش قیمت کالاها و خدمات بود.
چاپ نامحدود پول
دلیل دوم تورم بالایی که امروز شاهد آن هستیم، چاپ پول نامحدود از سمت دولتها است! اما چرا اینکار را میکنند؟ خلاصه بگوییم: کمبود انرژی ارزان. همانطور که گفتیم با شروع بحران کرونا، تولید مواد خام کاهش یافت؛ در مورد تولید انرژی نیز چنین موردی صدق میکند. به طور ساده: استخراج نفت و گاز آنقدر زیاد بوده که اکنون سوخت فسیلی زیادی باقی نمانده و این مورد باعث گران شدن و کمبود انرژی شده است. زمانی که هزینههای انرژی افزایش مییابد، قیمت هرچیز دیگری نیز افزایش پیدا میکند؛ به این دلیل که ما برای اداره امور زندگی به نفت، گاز و ذغال سنگ (که ۸۰ درصد انرژی جهانی را تشکیل میدهند) نیاز داریم؛ حال زمانی که انرژی ارزان در دسترس نباشد، رشد اقتصادی راکد میشود.
راهکار کشورها برای مقابله با مشکلات تورم
دولتها با چاپ نامحدود پول سعی کردند با رشد از بین رفته مبارزه کنند و اقتصاد را تحریک کنند؛ وامهای ارزان به خانوارها و کسبوکارها ارائه دادند، مبالغ زیادی دلار، یورو، ین و… چاپ کردند و باعث ایجاد مشکلات جدید شدند! چون اقتصادهای در حال رکود نمیتوانند تمام پول تازه را جذب کنند و حباب مالی در همه جا شکل گرفت. به طور دقیق آنچه امروز شاهد آن هستیم، یک رکود تورمی است.
تاثیر تورم بر بازارهای مالی
در ادامه تاثیر تورم بر بازار سهام و ارز دیجیتال را بررسی خواهیم کرد:
بازار سهام
پژوهشگران اقتصادی رابطه بین تورم و سهام را با توجه به ساختار اقتصادی متفاوت هر کشور نتوانستند به درستی کشف کنند. برخی این رابطه را منفی، برخی مثبت و برخی دیگر فاقد ارتباط میدانند.
تورم همیشه بد نیست و میتواند گاهی مفید باشد. تحلیلگران میگویند تورم خفیف عموما خوب است؛ زیرا اقتصاد در حال رشد را نشان میدهد؛ همچنین بر اساس تحقیقات و آمار گفتهاند بالاترین بازدهی واقعی در سهام زمانی رخ میدهد که نرخ تورم بین ۲ تا ۳ درصد باشد.
به طور کلی میتوان گفت خرید سهام در بلند مدت روش خوبی برای جلوگیری از بیارزش شدن دارایی است، اما در کوتاه مدت ممکن است نوسانات تورم باعث کاهش قیمت سهام شود.
بازار ارزهای دیجیتال
تورم در بازار ارزهای دیجیتال آنطور که بر بازار سهام تاثیر میگذارد، تاثیرگذار نیست؛ با توجه به اینکه ارزهای دیجیتال عرضه محدود و ثابتی دارند، باعث میشود در برابر تورم مقاومت کنند؛ به عنوان مثال، عرضه معروفترین ارز دیجیتال یعنی بیت کوین حدود ۲۱ میلیون توکن است و این ویژگی در بلند مدت باعث افزایش قیمت این ارز دیجیتال میشود.
اما همه ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین نیستند؛ به عنوان مثال دستهای از توکنها به نام استیبل کوین بین سرمایهگذاران بسیار محبوب هستند. اما برخی از این استیبل کوینها با پشتوانه فیات هستند که در صورت سرمایهگذاری روی این ارزهای دیجیتال، سرمایه شما تحت تاثیر تورم قرار خواهد گرفت و ممکن است ارزش سرمایه شما کاهش یابد؛ زیرا ارز پشتوانه آن ارزش خود را از دست داده است.
چه راهحل هایی پیش روی سرمایهگذران وجود دارد؟
اکنون با دانستن تمام این موارد، سرمایهگذاران برای حفظ ارزش سرمایه خود چه باید بکنند؟ آیا راه حلی وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم بله. راه حلهای هستند که شما بتوانید ارزش دارایی و سرمایه خود را حفظ کنید که در ادامه خواهیم گفت:
رمزارزها به خصوص بیت کوین
ارزهای دیجیتال و سرمایهگذاری بر روی بیت کوین یکی از بهترین روشها برای جلوگیری از کاهش ارزش سرمایه شما است؛ به طور کی میتوان گفت ارزهای دیجیتال یک محافظ خوب برای سرمایه شما در برابر تورم هستند. این محافظ تنها در صورتی میتواند برای شما مفید واقع شود که درباره آن اطلاعات کافی داشته باشید و زمان درست سرمایهگذاری در این بازار را بشناسید.
طلا و فلزات گرانبها
طلا یا فلزات گرانبها را به عنوان یک سرمایهگذاری خوب در تورم یا بحرانهای اقتصادی میشناسند. با گذشت زمان و طی دو دهه گذشته قیمت طلا سه برابر شد و این نشان میدهد که اگر میخواهد از طلا و سایر فلزات گرانبها برای سرمایهگذاری استفاده کنید، باید چشمانداز بلند مدت داشته باشید.
زمین و املاک
زمین و املاک نیز مانند طلا برای سرمایهگذاری بلند مدت میتوانند مفید باشند؛ اگر میخواهید در این بخش سرمایهگذاری کنید باید مکان درستی را انتخاب کنید تا در آینده بتوانید سود خوبی از آن دریافت کنید.
سخن نهایی
درصدی از تورم در جامعه میتواند برای رشد اقتصاد مفید باشد اما اگر از کنترل خارج شود، ممکن است اثرات زیان باری برای جامعه داشته باشد؛ معمولا قشر متوسط و کمدرآمد جامعه در تورم بیشترین آسیب را میبینند.
هنگام تورم سعی کنید دارایی خود را از نقدینگی خارج کنید و برای حفظ ارزش آن، در بازار ارزهای دیجیتال، طلا و زمین سرمایهگذاری کنید. توجه داشته باشید که سرمایهگذاری بدون دانش و اطلاعات کافی از بازار مورد نظر، نه تنها ارزش سرمایه شما را حفظ میکند، بلکه ممکن است به دارایی شما آسیب وارد کند. شما در زمان تورم برای حفظ ارزش سرمایه خود چه میکنید؟
بسته شدن پنجره طلا
ساعت 2:29 دقیقه بعد از ظهر 13 آگوست سال 1971، ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده از بال غربی کاخ طلا تحت فشار تورم سفید خارج شد تا سوار هلیکوپتر مخصوص که «مارین وان» نام دارد، شود. در هلیکوپتر چندین مقام دیگر هم حضور داشتند؛ این افراد شامل «جان کانلی»، وزیر خزانهداری؛ «آرتور برنز»، رئیس فدرالرزرو؛ «پل مک کراکن»، رئیس مشاوران اقتصادی کاخ سفید؛ «جرج شولتز»، مدیر دفتر مدیریت و بودجه و «هالدمن»، رئیس کارکنان کاخ سفید بودند. یک ساعت پیش از این، یک هلیکوپتر دیگر از پایگاه هوایی آندروز در مریلند برخاسته بود. در این هلیکوپتر «پل ولکر»، معاون وزیر خزانهداری در امور پولی؛ «پیتر پترسون»، دستیار رئیسجمهور در امور بینالمللی اقتصاد؛ «هربرت آستین»، عضو کلیدی مشاوران اقتصادی؛ «ویلیام سافیر»، نویسنده متن سخنرانیهای رئیسجمهور و «جان اهرلیشمن»، مدیر شورای داخلی کاخ سفید بودند. مقصد هر دو هلیکوپتر یک جا بود: کمپ دیوید. این افراد به ریاست نیکسون باید طی سه روز تصمیم سختی را در مورد اقتصاد داخلی آمریکا و جهان میگرفتند؛ تصمیمی که برای نظام مالی جهان شوکآور هم بود.
بنا بر تصمیمی که طی سه روز 13 تا 15 ماه آگوست آن سال در کمپ دیوید گرفته شد، دولت آمریکا تصمیم گرفت پایه طلا را از دلار بردارد و از معاهده برتون وودز خارج شود. این تصمیم، انقلابی پولی را در بازار جهان ایجاد کرد. چرا نیکسون این تصمیم را گرفت و به بازار پولی و مالی جهان شوک وارد کرد؟ این موضوع کتابی است که اخیراً «جفری گارتن» درباره آن نوشته است: «سه روز در کمپ دیوید / چگونه یک نشست محرمانه در سال 1971 اقتصاد جهانی را متحول کرد».
جفری گارتن 75ساله، اقتصاددانی است که با دولتهای مختلف ایالات متحده همکاری کرده است و اکنون در دانشکده مدیریت دانشگاه ییل آمریکا، اقتصاد جهانی تدریس میکند. او در این کتاب به بررسی دلایل خروج آمریکا از برتون وودز میپردازد.
ماجرا در اصل از اواسط دهه 1960 میلادی با تورم آغاز شد و در زمان ریاست جمهوری نیکسون به اوج خود رسید. زمانی که نیکسون وارد کاخ سفید شد -سال 1969- جنگ ویتنام در جریان بود. این جنگ مثل همه جنگها که اقتصاد کشورهای درگیر را تحت تاثیر قرار میدهد، اقتصاد آمریکا را هم تحت تاثیر قرار داده بود و نرخ تورم را افزایشی کرده بود. دولت نیکسون برای مقابله با نرخ تورم که کاهش ارزش دلار را در پی داشت مثل همه دولتهای دیگر بهدنبال دو قاعده کلی بود: افزایش نرخ بهره یا تثبیت قیمت دستمزد. اما این سیاستها برای دولت آمریکا و اقتصاد جهانی پیامدهای دیگری هم داشت. همین پیامدها بود که نیکسون را مجبور کرد از برتون وودز خارج شود. اما قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم بهتر است نگاهی به برتون وودز و سیاستهای آن بیندازیم.
برتون وودز
در سال 1944 قدرتهای پیروز جنگ جهانی دوم به استثنای شوروی سابق در شهر برتون وودز آمریکا گرد هم آمدند و قواعدی را خلق و نهادهایی را طراحی کردند تا مانع تکرار رکود بزرگ شوند. دو اصل این نظام را میچرخاند. اول، تجارت آزاد گسترده که از دل آن سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه یا همان «OECD» پدیدار شد و دوم نظام پولی جهانی که بر مبنای نرخ ثابت مبادله بود تا مانع کاهش ارزش ارزهای رایج به عبارتی مانع سیاست تجارت حمایتگرایی شود. در این نظام قرار بر این شد که کشورهای قدرتمند پولشان را به دلار لنگر بیندازند و دلار هم با طلا تثبیت شود و قیمت پایه هر اونس طلا 35 دلار شد. در همین راستا صندوق بینالمللی پول هم برای اداره این نظام و سروکار داشتن با طلا تحت فشار تورم نوسانات ارزی که ناشی از تراز پرداختها بود بنا نهاده شد. یکی از کلیدیترین نکات در مدیریت این نظام، کنترل سرمایه بود. بر این اساس کشورهای قدرتمند اجازه جریان آزاد سرمایه در جهان را نمیدادند چون میتوانست به آسانی نرخهای مبادله را بیثبات کند. بازرگانان و افراد باید برای واردات یا صادرات سرمایه مجوز میگرفتند و دسترسی به ارز خارجی از سوی سرمایهگذاران داخلی یا ارز داخلی توسط سرمایهگذاران خارجی به وسیله بانک مرکزی کنترل میشد. در نتیجه سرمایهگذاران از فرصتی که برای دستیابی به بازگشت بالاتر در دیگر کشورها بهدنبالش بودند محروم میشدند و مجبور به سرمایهگذاری در داخل میشدند. این وضعیت باعث انتقاد اقتصاددانانی مانند میلتون فریدمن شد که علیه نظام برتون وودز تحلیل میکرد. فریدمن در اوایل سال 1953 خواستار شناور شدن ارز شد و اینکه نیروهای بازار، نرخهای مبادله را تنظیم کنند.
اما بروز تورم پایدار در دهه 1960 در آمریکا که ناشی از جنگ ویتنام بود فشار زیادی به برتون وودز وارد کرد و نرخهای مبادله از ارزشهای تثبیتشده منحرف شدند. نرخ تورم در سال 1968 به 7 /4 درصد رسید که از لحاظ عددی حدود 50 درصد از نرخ تورم سهدرصدی سال 1967 بیشتر بود.
نیکسون به کاخ سفید میرود
در سال 1968 ریچارد نیکسون کاندیدای نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شد. دورهای که نرخ تورم رو به افزایش بود و نیکسون وعدههای زیادی داده بود که بتواند این موضوع را حل کند. او در انتخابات برنده شد و در سال 1969 وارد کاخ سفید شد. اما ماجرای نرخ تورم به همین راحتی حل نمیشد. در سال 1970 این نرخ به 5 /5 درصد رسید و همچنان تا سال 1971 ادامه داشت و میرفت تا انتخابات نوبت بعد ریاست جمهوری را تحتالشعاع خود قرار دهد. تورم به اضافه بیکاری به نوشته گارتن پدیدهای را به وجود آورده بود که تا پیش از این تجربه نشده بود: رکود تورمی. سیاستگذاران بنا به نوشته گارتن نمیدانستند که چطور با آن مبارزه کنند چون هر کاری میکردند، بازخورد بدتری داشت. اگر نرخ بهره را بالا میبردند، رشد اقتصادی کاهش مییافت و اگر برای مقابله با تورم دستمزدها را افزایش میدادند، تولیدکنندهها هم به تبع آن قیمتها را بالا میبردند و در نتیجه باز تورم افزایش مییافت. این یک کابوس برای نیکسون شده بود. در اوایل سال 1971، نیوزویک در سرمقاله خود نوشت اگر در ماههای پیشرو راهکاری اندیشیده نشود، اقتصاد آمریکا به ویتنام نیکسون مبدل خواهد شد. این همان کابوسی بود که نیکسون از آن فرار میکرد. بنا به نوشته گارتن، نیکسون این موضوع را در دفتر خاطرات خود اینگونه ثبت کرده بود: «ماههای اول سال 1971، پایینترین رتبه (نظرسنجی) را در طول ریاستجمهوریام داشتم. مشکلاتی که با آن مواجهیم آنچنان غالب و به ظاهر غیرقابل نفوذ است که نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم. به نظر میآید که شاید نتوانم برای انتخابات سال 1972 نامزد شوم.» در اصل اجماعی که میان اقتصاددانان و دلالان والاستریت و سرمایهگذاران وجود داشت این بود که نیکسون برای برنده شدن در انتخابات 1972 دست به هر کاری میزند تا انبساط اقتصادی ایجاد شود- مخارج را افزایش میدهد، مالیاتها را کاهش میدهد و پول آسان در اختیار مردم قرار میدهد. اما به نوشته گارتن، این دقیقاً همان چیزی بود که دارندگان خارجی دلار آمریکا از آن میترسیدند چون پایینتر آمدن نرخ بهره و بیشتر شدن کسری بودجه به معنای تورم بالاتر، کسری بیشتر تراز پرداختها و خروج بیشتر دلار آمریکا از ایالات متحده به جاهایی میشد که فرصت بهتر سرمایهگذاری در آن بیشتر بود. خلاصه آنکه، این به معنای آن بود که عرضه بیشتر دلار در اقصی نقاط جهان صورت بگیرد، یعنی کاهش بیشتر ارزش دلار.
آمریکا طلای زیادی نداشت
گارتن در فصل سوم کتاب خود این موضوع را بیشتر موشکافی کرده است. ایالات متحده بنا به معاهده برتون وودز متعهد بود که پشتوانه دلار خود را طلا قرار دهد و هر اونس طلا معادل 35 دلار باشد. در آن زمان ایالات متحده حدود دوسوم طلای جهان را در اختیار داشت و هر زمان که دولتهای خارجی یا بانکهای مرکزی میخواستند باید این معاوضه انجام میشد. اما تحت چه شرایطی این اتفاق باید صورت میگرفت؟ اگر خارجیها میدیدند که دلارهای بیشتری در گردش است و ارزش آن طی زمان کاهش مییابد و در نتیجه قدرت خرید آنها به دلیل تورمی که به آن میخورد تقلیل مییابد خواهان آن میشدند که دلارهای خود را با طلا معاوضه کنند. یا مثلاً اگر میدیدند که ایالات متحده ارزش دلار خود را در برابر طلا کاهش میدهد در نتیجه دلارهایی که آنها داشتند طلای کمتری را میگرفتند. این هم در حالی بود که ایالات متحده در آن سال به اندازه کافی طلا نداشت تا آن را در مقابل هر اونس طلای 35دلاری معاوضه کند. اتفاقاً این همان نکتهای است که «آتیش رکس غوش»، تاریخدان صندوق بینالمللی پول در معرفی این کتاب در تارنمای این صندوق آورده است. به نوشته آقای غوش دولت آمریکا در مقابل 40 میلیارد دلار بدهی فقط 10 میلیارد دلار طلا داشت. از طرف دیگر دولت نیکسون برای خروج از این بحران به کشورهای دیگر فشار وارد میکرد که برابری ارز خود در برابر دلار را افزایش دهند. برای مثال زمانی که کانلی -وزیر خزانهداری نیکسون- از وزیر دارایی ژاپن خواست ارزش ین را به اندازه 17 درصد بالاتر ببرد او این درخواست را رد کرد و انجام این کار در آن مقطع را به مثابه ترور خود دانست. کانلی که در زمان ترور جان اف کندی کنار او نشسته بود و خودش هم تیر خورده بود، قبول کرد که ارزش ین به اندازه 9 /16 درصد افزایش یابد. در واقع هیچ دولت و بانک مرکزی خارجی تمایل نداشت ارزش دلار کاهش یابد. دلایل آن هم به اقتصاد داخلی خودشان برمیگشت و در واقع به مدیریت ارز طلا تحت فشار تورم جهانی. برتون وودز پایین یا بالا بردن ارزش پول رایج کشورها را مجاز شمرده بود اما فقط در شرایط فوقالعاده و فقط در چارچوب قواعد و فرآیندهایی که توسط صندوق بینالمللی پول اعمال میشد. هر چقدر جابهجایی بنیادینی در ارزشهای ارز رایج رخ میداد، تردیدهای زیادتری هم نسبت به موفقآمیز بودن نرخهای ثابت مبادلهای که در برتون وودز تثبیت شده بود به وجود میآمد و به خاطر اینکه دلار در مرکز این نظام بود توزیع بزرگ جهانی مالی سوالاتی را نسبت به ارزش دلار به وجود میآورد.
زمانیکه عرضه جهانی دلار خیلی سریع بیشتر شد، همچنانکه به خاطر بزرگ شدن اقتصاد جهانی در طلا تحت فشار تورم طلا تحت فشار تورم دهه 1960 روی داد، بانک مرکزی ژاپن، آلمان غربی یا دیگر کشورها مجبور شدند دلار بخرند تا رابطه میان دلار و ارز رایجشان ثابت نگه داشته شود و برای اینکه دلار بخرند بانکهای مرکزی غالباً پول بیشتری را چاپ میکردند- ین بیشتر، مارک بیشتر، پوند بیشتر. برای توکیو، بن، رم، لندن و دیگر کشورها این کار تورمزا بود و دولتها را وادار میکرد تا نرخهای بهره را بالاتر ببرند یا برای اینکه رشد را کاهش دهند بودجه را منقبض کنند و این کار به معنای تهدید اشتغال طی یک فرآیند بود. در نتیجه زمانی که دلارهای بیشتری در جهان سرازیر شد، کشورهای خارجی در موقعیت طاقتفرسایی قرار گرفتند. خطر، نسبت به ارزش پول رایجشان نبود بلکه نسبت به دورنمای رشد اقتصادیشان، نرخ بهره و تواناییشان برای به حداکثر رساندن اشتغالشان بود. پس تعجبی نداشت که وزیران مالی و روسای بانک مرکزی جهان از قصور ایالاتمتحده نسبت به مدیریت نرخ تورم کشورشان و تراز پرداختهایشان عصبانی باشند.
اوج بحران
در اوایل ماه می سال 1971، بحران ترسناک دیگری بروز کرد. یک مشکل بزرگی در آلمان غربی پدیدار شد که هر چیزی را که تا پیش از این بحث آن شده بود مشخص کرد؛ یعنی کاهش اعتماد خارجیها به دلار که ناشی از تورم بود وکسری تراز بازرگانی، همچنین فشاری که سرمایه بخش خصوصی بر ارزش ارزها اعمال میکرد و دوراهیهایی که دولتهای خارجی و بانکهای مرکزی در دفاع از ارزهای خودشان با نظام ثابت ارز مبادلهای برتون وودز مواجه شده بودند.
در سوم ماه می سال 1971 یک گروه از اقتصاددانان برجسته آلمان غربی خواستار بالا بردن ارزش مارک آلمان غربی شدند. این کار یک اتفاق نادر بود اما تحت نظام برتون وودز مجاز شمرده شده بود. و از آنجا که آلمان غربی مازاد بزرگ تجاری داشت به نظر این کار درستی بود چون مارک قویتر آلمان غربی احتمالاً صادرات کشور را کاهش میدهد و واردات را افزایش و تراز بهتر میشود. بالا رفتن واردات آلمان به دیگر کشورها هم کمک میکرد تا با صادرات بیشتر کسری تراز تجاریشان را بپوشانند و این سیستمی بود که به نظر میآمد باید اینگونه کار میکرد. اما در بهار سال 1971 بالا رفتن ارزش مارک آلمان غربی اختلالی را در رژیم نرخ ثابت مبادله ایجاد کرد.
4 ماه می انبوهی از دلار از ایالات متحده و بازارهای اروپایی خارج -2 /1 میلیارد دلار- و به بوندسبانک، بانک مرکزی آلمان غربی، سرازیر شد. این مقدار عجیب علامتی بود که نشان میداد بازارها به ارز آلمان غربی بیشتر از دلار آمریکا اعتماد دارند. و این نشانهای بود طلا تحت فشار تورم که در آینده مارک آلمان غربی قویتر خواهد شد و دلار آمریکا ضعیفتر. روز بعد در عرض 40 دقیقه یک میلیارد دلار به بوندسبانک سرازیر شد. این ترسناک بود و بن مجبور شد بازار ارز خارجی خود را ببندد.
دلارهای بیشتری از ایالات متحده و ذخایر دیگر کشورها خارج شد و به کشورهای دیگر از قبیل اتریش و هلند سرازیر شد. این دوباره علامتی از بیاعتمادی به دلار آمریکا بود. کوتاه سخن آنکه آلمان غربی تصمیم گرفت برابری ارز خود را شناور کند تا ببیند حداکثر برابری آن تا چه حد است. فشار بر ژاپن هم که ارزش ین خود را بالاتر ببرد زیاد شد و چندین کشور هم به راحتی تصمیم گرفتند دلار نخرند. همه اینها نشان میداد که سیستم برتون وودز دیگر کاربرد ندارد چه برسد به آنکه به دلار نقش ثباتدهندهای در سیستم مالی بینالمللی بدهند. در همان حال چند هفته بعد هلند، فرانسه و بلژیک درخواست کردند دلارهایشان را با طلای آمریکا معاوضه کنند. این یک بحران اساسی برای آمریکا بود. چون طلا به اندازه کافی نداشت و در ضمن یک حرکت منطقی دیگر بود که نشان میداد دلار دارد تضعیف میشود. این مقدار با آنکه کم بود اما با توجه به کاهش ذخایر طلای آمریکا نگرانیهایی را نسبت به خروج طلا از آمریکا و بسته شدن پنجره طلای آمریکا به وجود آورد. در یازدهم ماه می، صدراعظم آلمان غربی ویلی برانت به نیکسون نامه نوشت و گفت بحران ارزی، کشورش را با مشکلات بزرگی مواجه کرده است. و در 17 ماه می پل کراکن، رئیس شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید به نیکسون نوشت که «نگرانیهای گستردهای در اروپا وجود دارد که ما نسبت به نظام مالی و اقتصادی بینالملل نه توجه داریم و نه نگرانی. برخی از کشورها فکر میکنند که ما کاملاً در موضوعات داخلی خودمان غرق شدهایم».
در طول ماه می، ژوئن، جولای و نیمه اول آگوست، نشستهای پی در پی با دولت نیکسون صورت گرفت تا مخاطرات مالی را برطرف کنند. در هفته دوم آگوست و تحت فشار شدید مالی و سیاسی این گام سرعت گرفت. تصمیم نهایی درباره اینکه چه باید کرد در تعطیلات آخر هفته یعنی 13 تا 15 آگوست سال 1971 در کمپ دیوید گرفته شد. ریچارد نیکسون در ساعت 9 شب 15 آگوست از دفتر بیضی کاخ سفید به مردم پیغام داد که پنجره طلا بسته شد و تعرفههای تازهای بر واردات اعمال خواهد شد و بدین ترتیب آمریکا به طور رسمی از برتون وودز خارج و این سیستم از هم پاشیده شد.
قیمت جهانی طلا امروز ۱۴۰۱/۰۶/۰۷
قیمت هر اونس طلا امروز با ۰.۶۶ درصد کاهش به ۱۷۲۶ دلار و ۷۰ سنت رسید.
بهگزارش روند بازار به نقل از تسنیم، اظهارات جروم پاول رییس فدرالرزرو آمریکا مبنیبر ادامه روند افزایش نرخ بهره جهت مهار تورم باعث شد قیمت طلا برای دومین روز پیاپی کاهش یابد.
قیمت طلا به پایینترین رقم طی یکماهه گذشته رسیده و در آستانه پنجمین کاهش پیاپی ماهانه قرار دارد. این طولانیترین روند کاهش قیمت طلا طی ۴ سال گذشته بوده که میتوان آن را نتیجه افزایش نرخ بهره بانک مرکزی آمریکا دانست که هزینه نگهداری این فلز گرانبها را بالا برده و تمایل سرمایهگذاران برای آن طلا تحت فشار تورم را کاهش داده است. بالا رفتن ارزش دلار هم بر قیمت طلا تاثیر گذاشته و سود دوساله خزانهداری آمریکا به بالاترین رقم از ۲۰۰۷ رسیدهاست.
قیمت هر اونس طلا امروز با ۰.۶۶ درصد کاهش به ۱۷۲۶ دلار و ۷۰ سنت رسید.
جروم پاول برخلاف آنچه در گذشته اعلام کرده بود و تصمیمگیری در مورد افزایش نرخ بهره را منوط به اطلاعات اقتصادی آمریکا میدانست، حالا در مورد افزایش شدید نرخ بهره در اجلاس ماه آینده هشدار دادهاست.
این تندترین اظهارات پاول در این مدت بودهاست. در شرایطی که طلا تحت فشار قدرت دلار قرار دارد، افزایش بیثباتی در بازار سهام آمریکا ضربه دیگری به این فلز گرانبها خواهد زد.
برخی مقامات آمریکا از جمله الیزابت وارن، سناتور دموکرات، نگرانند سیاستهای سختگیرانه بانک مرکزی آمریکا اقتصاد این کشور را وارد رکود کند. این مقامات عقیده دارند افزایش نرخ بهره فشار تورم را پایین نمیآورد.
قیمت نقره امروز با ۱.۴۶ درصد کاهش به ۱۸ دلار و ۵۵ سنت رسید و پلاتین با ۰.۹۶ درصد کاهش ۸۵۸ دلار و ۶۵ سنت معامله میشود.
ریزش ۲۰ دلاری طلا از ترس افزایش بهره بانکی در آمریکا
پس از اینکه رئیس فدرال رزرو گفت، اقتصاد آمریکا تا زمانی که نرخ تورم کنترل شود، به سیاست پولی سختگیرانه نیاز دارد، قیمت طلا در معاملات آخرین روز کاری بازارهای جهانی بیش از یک درصد کاهش یافت.
به گزارش حلقه وصل به نقل از رویترز، پس از اینکه رئیس فدرال رزرو در سخنرانی خود در جکسون هول گفت، اقتصاد آمریکا تا زمانی که نرخ تورم کنترل شود، به سیاست پولی سختگیرانه نیاز دارد، قیمت طلا در معاملات آخرین روز کاری بازارهای جهانی بیش از یک درصد کاهش یافت.
پاول گفت، این معنای رشد اقتصادی کندتر است اما وی اشاره نکرد که بانک مرکزی آمریکا در نشست سیاست گذاری ماه سپتامبر خود چه خواهد کرد.
هر اونس طلا در بازارهای جهانی با ۲۰ دلار و ۵۷ سنت کاهش ۱۷۳۸.۱۴ دلار فروخته شد. طلا برای دومین هفته متوالی کاهش یافت و افت ۰.۴ درصدی را ثبت کرد.
طلا همواره به عنوان منبع امن سرمایه گذاری در برابر ریسک های اقتصادی در نظر گرفته می شود اما افزایش نرخ بهره، جذابیت این دارایی بدون بهره را کم می کند.
فیلیپ استریبل، استراتژیست ارشد بازار در شیکاگو گفت، از زمانی که رئیس بانک مرکزی آمریکایی لحن ملایمی ندارد، قیمت طلا همچنان تحت فشار کاهشی است.
ارزش اوراق قرضه دو ساله خزانه داری آمریکا برای مدت کوتاهی به بالاترین رقم از اکتبر ۲۰۰۷ رسید است و در نزدیکی بالاترین رقم در ۲ ماه گذشته ثابت ماند. ارزش دلار نیز بالا رفت.
دلار صعود کرد؛ طلا سقوط
به گزارش رصد روز، قیمت طلای جهانی امروز سیر نزولی را تجربه کرد و بر عکس دلار روندی صعودی در پیش گرفت.
هر اونس طلا تا ساعت ۹ و ۱۰ دقیقه صبح به وقت شرقی با ۴.۲۰ درصد کاهش به ۱۸۶۳ دلار و ۸۰ سنت رسید و این در حالی است که در اواخر روز گذشته اندکی افزایش داشته است اما دوباره کاهش یافت. در بازار معاملات آتی آمریکا، هر اونس طلا با کاهش ۰.۲۲ درصد به ۱۸۶۴ دلار و ۸۰ سنت رسید.
بازدهی شاخص ۱۰ ساله خزانهداری ایالاتمتحده پیش از افزایش گسترده نرخ بهره توسط فدرال رزرو به دلیل تلاش برای مهار تورم فزاینده ایالاتمتحده تقویت شد.
در حالی که طلا به عنوان یک محافظ تورم در نظر گرفته میشود، نرخهای بهره کوتاهمدت بالاتر ایالاتمتحده و بازده اوراق قرضه، منجر به افزایش هزینه فرصت نگهداری شمش بدون بازده میشود. شمش به عنوان یک ذخیره امن ارزش در زمان بحرانهای اقتصادی و سیاسی در نظر گرفته میشود.
کمیته بازار آزاد فدرال بانکمرکزی ایالاتمتحده قرار است بیانیه سیاسی را منتشر کند و پس از آن کنفرانس خبری جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، برگزار شود.
جفری هالی، تحلیلگر ارشد طلا تحت فشار تورم OANDA، گفت: افزایش ۵۰ واحدی در حال حاضر توسط بازارها قیمتگذاری شده است و احتمالا طلا بار دیگر تحت فشار قرار خواهد گرفت البته بهبود کوتاهمدت امکان دارد زیرا احتمال سقوط دلار آمریکا هست.
دلار نزدیک به قلههای ۲۰ ساله باقی ماند و باعث شد طلای با قیمت دلار برای خریداران خارجی جذابیت کمتری داشته باشد.
در بازار سایر فلزات ارزشمند، بهای هر اونس نقره با ۰.۱ درصد کاهش به ۲۲.۵۴ دلار رسید، در حالی که پلاتین تقریبا بدون تغییر در ۹۶۱ دلار و ۶۲ سنت بود و پالادیوم با ۰.۲ درصد افزایش به ۲۲۶۰ دلار و ۲۸ سنت رسید.
دیدگاه شما