دانلود پروپوزال مطالعه ای مقایسه ای بر چارچوب های ترکیبی در راستای تحلیل عملکرد مالی شرکت
مطالعه ای مقایسه ای بر چارچوب های ترکیبی در راستای تحلیل عملکرد مالی شرکت ها با استفاده الگوی تحلیل مالی از روش فازی (مطالعه موردی: شرکت های بورس تهران)
A Comparative Study on Combined Frameworks for Evaluating Firms Financial Performance using Fuzzy Method (Case Study: Tehran Stock Exchange Companies)
سفارش پاورپوینت این پروپوزال
1. بیان مساله 2. اهمیت و ضرورت تحقیق 3. پیشینه الگوی تحلیل مالی تحقیق 4. اهداف تحقیق 5. فرضیه های تحقیق 6. مدل تحقیق 7. سوالات تحقیق 8. تعریف واژگان و اصطلاحات فنی و تخصصی 9. بیان جنبه نوآوری تحقیق 10. روش تحقیق 11. منابع
این پروپوزال دارای یک مقاله بیس نیز می باشد که در انتهای همین صفحه می توانید به طور رایگان، اقدام به مشاهده و دریافت آن نمایید.
امور مالی را می توان به صورت فراهم کردن پول در زمان خواسته شده تعریف نمود. اما، به عنوان کارکرد مدیریتی، معنای ویژه ای از وجوه و بهره وری موثر از آنها دارد. امور مالی، با هر موردی که در انجام کسب و کار رخ می دهد، ارتباط دارد.
امور مالی به صورت رگ و خون حیاتی یک شرکت تجاری در نظر گرفته می شود. علت آن است که در اقتصاد مدرن برپایه پول، امور مالی یکی از اصول پایه همه نوع فعالیت های اقتصادی می باشد. به درستی گفته شده که «کسب و کار به پول نیاز دارد تا پول تولید کند». همچنین این واقعیت دارد که پول تنها هنگامی که به درستی مدیریت شود، بیشتر می شود. به حق گفته شده که کسب و کار به پول نیاز دارد تا پول بیشتری تولید کند. اما، این نیز واقعیت دارد که پول تنها هنگامی که بدرستی مدیریت شده باشد، می تواند پول کسب کند.
صورت مالی، داده های پایه برای تحلیل عملکرد مالی فراهم می کند. محدودیت اصلی صورت مالی متشکل از ترازنامه و حساب سود و زیان این است که همه اطلاعات مربوط به عملیات های مالی شرکت را به ما نمی گوند. با اینحال، تعدادی اطلاعات مفید فراهم می کنند تا آن حد که ترازنامه، موقعیت مالی در یک تاریخ خاص را از نظر ساختار دارایی، بدهی ها و حق ویژه مالکان و غیره، بازتاب می کند. حساب سود و زیان، نتیجه عملیات در مدت زمان خاص برحسب درآمدهای بدست آمده را به صورت یک نمای خلاصه از موقعیت و عملکرد مالی شرکت، نشان می دهد. بنابراین، با بررسی دقیق صورت مالی شرکت به عنوان سند/گزارش های عملکردی ارزشمند، اطلاعات زیادی در مورد یک شرکت می توان کسب کرد. بنابراین، تحلیل صورت های مالی، کمک مهمی برای تحلیل مالی است. تاکید تحلیل مالی بر ارقام کلیدی در صورت های مالی و رابطه قابل توجه موجود بین آنها می باشد. تحلیل صورت های مالی، فرآیند ارزیابی رابطه بین اجزاء صورت های مالی جهت حصول درک بهتر از موقعیت و عملکرد شرکت، می باشد.
این پروپوزال نیز به بررسی روش های تحلیل و ارزیابی عملکرد مالی شرکت ها با استفاده از الگوریتم های ترکیبی و روش فازی پرداخته و برای پایان نامه ای تحت همین عنوان در مقطع کارشناسی ارشد رشته حسابداری آماده شده است. یکی از دغدغه های دانشجویان در دوره کارشناسی ارشد، تنظیم یک پروپوزال استاندارد بر مبنای چارچوب های تایید شده توسط دانشگاه ها می باشد؛ مطالعه این محصول و پروپوزال های مشابه دیگر می تواند الهام بخش ایده ها و موضوعات تحقیقاتی جدیدی برای دانشجویان بوده و ابزار مناسبی نیز برای آشنایی با ساختارهای یک پروپوزال باشد.
این پروپوزال در محیط ورد (WORD) آماده شده و قابل ویرایش می باشد و در زیر نیز بخشی از آن و همچنین فایل مقاله بیس آن قرار داده شده است:
دوره جامع تحلیل تکنیکال (مقدماتی و پیشرفته)
تحلیل تکنیکال در دو دهه گذشته به شدت در بین معاملهگران بازارهای بینالمللی مورد توجه قرار گرفته است. این تحلیل به طور خلاصه به مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیشبینی آینده روند قیمتها میپردازد.
در این دوره با تمرکز بر سه قاعده مهم ابتدایی تحلیل تکنیکال شامل: «همه چیز در قیمت لحاظ شدهاست، الگوی تحلیل مالی قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند و تاریخ تکرار میشود» و همچنین ساختار «قیمت، الگو، زمان» به اهمیت این موضوع و تدوین استراتژیهای مناسب معاملهگری خواهیم پرداخت. هدف از دوره تحلیل تکنیکال آشنایی کامل فعالان انواع بازارهای مالی با روشهای تحلیل تکنیکال در بازار و کسب تجربه در خصوص روشهای معاملهگری در بازار میباشد. دوره حاضر خلاقیت و ابتکار مخاطب را هدف قرار میدهد و با پرورش ذهن تحلیلگر، خلاقیت را افزایش میدهد.
مدل تحلیل صورتهای مالی در امیدنامههای پذیرش و درج
ارائه نسبتهای مالی سودمند برای سرمایهگذاران، یكی از موضوعات اساسی است كه بخش پذیرش اوراق بهادار برای تهیه گزارشهای پذیرش و درج (امیدنامه) با آن مواجه است.
برای تبیین و پیشبینی بازده سهام، مدلها و نظریههای مختلف شامل مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) ، مدلهای عاملی یا شاخصی (FM)، مدل آربیتراژ (APT) ، تحلیلهای فنی (TA) و تحلیلهای بنیادی (FA) مطرح شده است. در تحلیل بنیادی بازده سهام تابعی از شرایط كلان اقتصادی، وضعیت صنعت و شرایط خاص شركت است. شرایط خاص شركت شامل عملكرد و وضعیت مالی است كه در قالب صورتهای مالی اساسی ارائه میشود.
در دهه اخیر به نقش اطلاعرسانی حسابداری بیش از هر زمان دیگری تاكید شده است. پیشرفتهای وسیع در بهكارگیری مدلهای كمی، علوم رفتاری و فناوری اطلاعات نقش قابل توجهی در تحول تفكر حسابداری مالی و مدیریت ایفا كرده است. این تحولات نافذ و فراگیر، زمینههای متنوعی را برای تحقیقات علمی و تجربی در حسابداری فراهم كرده است كه در نشریههای تخصصی، رسانههای علمی و گاه در كتابهای درسی مطرح شدهاند. یكی از مهمترین زمینهها، ارائه مدلهای تعیین و پیشبینی ارزش داراییها، ارزش اوراق بهادار و سهام شركتها است.
مطالعات انجام شده در این خصوص را میتوان در دو دسته طبقهبندی كرد:
۱) مطالعات توصیفی (اثباتی): این مطالعات به شناسایی پدیدههای موثر در تبیین و پیشبینی رفتار سود، عوامل تعیینكننده تداوم فعالیت، ریسك و بازده اوراق بهادار، تاثیر اطلاعات مالی و تغییر رویههای حسابداری در رفتار سرمایهگذاران پرداخته است. در خصوص قیمت و بازدهی سهام انجام این مطالعات و تحقیقات منجر به پیداش دو دیدگاه متضاد شد كه به فرضیههای رقیب معروف است. یكی از این فرضیهها، فرضیه گشت تصادفی است كه بر غیرقابل پیشبینی بودن قیمت سهام تاكید دارد. فرضیه مقابل اعتقاد دارد كه بر اساس مجموعهای از اطلاعات، میتوان قیمت را پیشبینی كرد. مطرح شدن فرضیه بازار كارا، مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، مدلهای عاملی (شاخصی)، مدل آربیتراژ، تحلیل فنی و بنیادی، جملگی به دو فرضیه فوق ارتباط دارند.
۲) مطالعات تجویزی (هنجاری): هدف اصلی این مطالعات، ارتقای توان تصمیمگیری جاری است. مطالعات این گروه به پیشبینی بهینه سود، ورشكستگی، درجهبندی اوراق بهادار، ارتقای توان تصمیمگیری بانكها در اعطای وام، ارتقای مفید بودن دادههای مالی در برآورد پارامترهای مدلهای پرتفوی و تحلیلهای مالی در بازار كارا میپردازد. حجم فرایندهای از تحقیقات تجربی انجام شده، حول محور رویكرد پیشبینی انجام شده است.
در این خصوص دو جریان فكری شكل گرفت. جریان اول به آزمون توانایی دادههای حسابداری در تبیین و پیشبینی رویدادهای اقتصادی میپردازد. جریان دوم واكنش بازار را نسبت به افشای اطلاعات بر مبنای دادههای حسابداری مورد آزمون قرار میدهد. ادبیات حسابداری نیز همواره بر ارائه اطلاعاتی، تاكید داشته است كه بتواند به پیشبینی و تصمیمگیری كمك كند. باوجود مطالعات انجام شده تئوری مشخصی در خصوص نسبتهای مالی مرتبط با ارزش یا قیمت وجود ندارد. بنابراین پژوهشگران و متخصصان حرفهای دو رویكرد برای انتخاب نسبتهای مالی به شرح زیر به كار گرفتهاند:
۱) رویكرد قیاسی:
این رویكرد مبتنی بر مدلهای ریاضی است. برای مثال استوارت براساس روابط ریاضی، متغیرهای حسابداری مرتبط با قیمت را تعیین نكرده است. تحقیقات تجربی در ایران نیز نشان داده است كه این متغیرها میتوانند بخشی از تغییرات قیمت را تبیین كند.
۲) رویكرد استقرایی:
در این رویكرد متغیرهایی كه به لحاظ آماری با قیمت ارتباط معناداری دارند برای تحلیل انتخاب میشوند. مدیریت پذیرش اوراق بهادار مدل استوارت را به عنوان مبنای مناسبی برای تعیین نسبتهای مالی انتخاب كرده است.
با این وجود تحلیلگران و سرمایهگذاران محترم میتوانند از سایر روشها و مدلها برای تصمیمسازی و تصمیمگیری استفاده كنند.
● مدل استوارت:
استوارت در تلاش برای تبیین قیمت سهام با استفاده از متغیرهای حسابداری مدل دوپونت را بسط داد. با توجه به تجزیه و تحلیلهای مالی رایج هر یك از عوامل این مدل بسط داده میشود تا متغیرهای موثر بیشتری شناسایی شود. نقطه شروع تجزیه و تحلیل سیستماتیك كارایی یك شركت نرخ بازده حقوق سهامداران (ROE) است. این شاخص نشان میدهد كه یك شركت تا چه حد توانسته است از منابع موجود در راستای ایجاد بازده برای سهامداران استفاده كند. در بلندمدت ارزش حقوق سهامداران از طریق ارتباط نرخ بازدهی سهامداران با هزینه سرمایه تعیین میشود. اگر نرخ بازدهی سهامداران بیش از هزینه سرمایه باشد، ارزش بازار سهام بیش از ارزش دفتری آن خواهد شد. فزونی نرخ بازدهی سهامداران نسبت به نرخ هزینه سرمایه میتواند شاخصی برای اندازهگیری قدرت رقابت شركت نیز باشد. در مدل استوارت قدرت رقابت براساس دو شاخص كارایی عملیاتی (نسبت سود خالص قبل از بهره و مالیات به سود ناخالص) و بهرهوری (نسبت سود ناخالص به فروش) اندازهگیری شده است.
مدل استوارت یك رویكرد قیاسی مبتنی بر روابط ریاضی در خصوص ارتباط بین قیمت سهام و متغیرهای بنیادی حسابداری را فراهم میكند.
الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال
الگوهای قمیتی (Price Patterns) یا الگوهای کلاسیک شکلهای تکرارشونده در نمودار قیمت هستند. تحلیلگران تکنیکال از الگوهای قیمتی برای تشخیص نقاط برگشت و یا ادامهی روند استفاده میکنند.
فرقی نمیکند معاملهگر بازار بورس، فارکس و یا ارز دیجیتال باشید، این الگوها بسیار کارآمد هستند. کار با الگوهای قیمتی و تشخیص آنها دشوار نیست. در این مطلب قدرتمندترین الگوهای قیمتی را بررسی خواهیم کرد.
الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال
منظور از الگوهای قیمتی چیست؟
الگوهای قیمتی یا الگوهای نموداری پیکربندیهای تکرارشونده در نمودار قیمت هستند که با کمک خطوط روند و یا منحنیها مشخص میشوند. در تحلیل تکنیکال از این الگوها برای تشخیص محدودههای بازگشت روند و یا ادامهی آن استفاده میشود. البته باید بدانید که الگوهای تکنیکال با اندیکاتورهای تکنیکال متفاوت هستند.
از آنجایی که الگوهای قیمتی با استفاده از خطوط روند شناسایی میشوند. قبل از ورود به مبحث الگوها بهتر است کمی در مورد خطوط روند صحبت کنیم.
اهمیت خطوط روند در شناسایی الگوهای قیمتی
تحلیلگران تکنیکال از خطوط روند برای رسم مقاومتها و حمایتها استفاده میکنند. خطوط روند، خطهای صافی هستند که با اتصال مجموعهای از قلهها (سقف) یا درههای (کف) نمودار رسم میشوند. خط روند صعودی شیب رو به بالا و خط روند نزولی شیب رو به پایین دارد. خط روند افقی نیز نشاندهندهی بازار بدون روند (خنثی) است.
خطوط روند در الگوهای قیمتی تکنیکال
خطوط روند در سبکهای مختلف تکنیکال، با شیوههای متفاوتی رسم میشوند. برخی معتقدند که خطوط روند را باید از انتهای سایهی کندلها (Shadow) رسم کرد و برخی نیز خطوط روند را از انتهای بدنهی کندلها (Body) رسم میکنند.
بیشتر تحلیلگران تکنیکال معتقدند که محدودهی اصلی تحرکات قیمت در بدنهی کندلها اتفاق میافتد و سایهها دادههای خارج از محدودهی اصلی هستند. در نمودارهای روزانه بهتر است از قیمت بسته شدن کندلها استفاده کنید، زیرا این قیمت نشاندهندهی تمایل به نگهداری یا فروش در پایان روز معاملاتی است.
بهتر است حداقل از سه نقطه و یا بیشتر برای ترسیم خطوط روند استفاده کنید. خطوطی که با اتصال دو نقطه رسم میشوند اعتبار الگوی تحلیل مالی کمتری دارند.
با این مقدمهی کوتاه در مورد خطوط روند، وارد مبحث الگوهای قیمتی میشویم.
انواع الگوهای قیمتی
در یک دستهبندی کلی الگوهای قیمت به دو دسته تقسیم میشوند:
- الگوهای ادامهدهنده: نشاندهندهی وقفهای کوتاه در یک روند صعودی و یا نزولی هستند.
- الگوهای بازگشتی: تغییر روند از صعودی به نزولی و یا بالعکس را پیشبینی میکنند.
در ادامه در مورد این الگوها بیشتر سخن خواهیم گفت و مهمترین الگوهای بازگشتی و ادامهدهنده را شرح میدهیم.
الگوهای قیمتی ادامهدهنده
الگوهای ادامهدهنده در اصل یک وقفهی کوتاه در روند اصلی هستند. معمولا صعود و ریزش اوراق بهادار در یک مرحله اتفاق نمیافتد. در یک روند صعودی یا نزولی قیمت در محدودههایی استراحت میکند؛ الگوهای ادامهدهنده این محدودهها را مشخص میکنند.
تا زمانی که یک الگو تکمیل نشود، نمیتوان گفت که روند اصلی ادامه خواهد داشت یا خیر. نقطهی خروج از محدودهی الگو ادامه روند و یا معکوس شدن آن را تعیین میکند. به همین دلیل، خطوط روند باید با دقت بسیار رسم شوند تا محدودهی الگو به درستی شناسایی شود.
چند نکتهی کاربردی:
- در تحلیل تکنیکال توصیهی میشود روندها را ادامهدار فرض کنیم. به بیان دیگر فرض بر این است که یک روند ادامهدار خواهد بود، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
- هر چه الگوها از نظر الگوی تحلیل مالی زمانی طولانیتر باشند و رفت و برگشتهای قیمت بیشتر باشد، حرکت بعدی قیمت قویتر خواهد بود.
- برای تایید الگوها میتوانید از حجم معاملات کمک بگیرید.
مهمترین الگوهای ادامهدهنده:
- پرچم سهگوش (Pennant)
- پرچم (Flag)
- کنج یا گُوِه (Wedge)
- مثلت (Triangle)
- فنجان و دسته (Cup and Handle)
الگوی پرچم سهگوش
الگوی پرچم سهگوش (Pennant) با دو خط روند که در پایان الگو همدیگر را قطع میکنند، مشخص میشود. در پرچم سهگوش یک خط روند صعودی و دیگری نزولی است. در حین تشکیل این الگو حجم معاملات کاهش مییابد و در نقطهی خروج شاهد افزایش حجم هستیم.
تصویر الگوی پرچم سه گوش penant در الگوهای قیمتی تحلیل تکنیکال
الگوی پرچم صعودی
الگوی پرچم صعودی (Bullish Flag) یا الگوی مستطیل صعودی با دو خط روند موازی شناسایی میشود. همانطور که از نام آنها پیداست در میانهی یک روند صعودی تشکیل میشوند. یک روند مثبت صعودی وجود دارد، سپس قیمت در یک ناحیه استراحت میکند. به بیان دیگر، پس از کمی استراحت و تشکیل الگو، روند صعودی دوباره از سر گرفته میشود. حجم در حین تشکیل الگو کاهش مییابد و پس از شکست شاهد افزایش حجم هستیم.
پرچم صعودی (Bullish Flag) – الگوی تکنیکال پرچم
الگوی پرچم نزولی
الگوی پرچم نزولی (Bearish Flag) بسیار مشابه پرچم صعودی است، با این تفاوت که در میانهی روند نزولی تشکیل میشود. اینجا نیز در یک روند نزولی یک ناحیهی تثبیت قیمت مشاهده میشود. در الگوهای پرچم نزولی نیز شاهد تغییر حجم هستیم. در هنگام تشکیل این الگو حجم کاهش و پس از شکست حجم افزایش مییابد. الگوی پرچم نزولی نیز توسط دو خط روند موازی شناسایی میشود. به شکل زیر نگاه کنید:
الگوی پرچم نزولی (Bearish Flag)
الگوی کنج (گُوِه)
کنج یا گوه (Wedge) بسیار شبیه به الگوی پرچم سهگوش است. اینجا نیز دو خط روند همگرا مشاهده میشود با این تفاوت که هر دو خط روند در یک جهت حرکت میکنند (هر دو خط یا صعودی هستند یا نزولی). الگوی کنج با شیب صعودی نشاندهندهی یک وقفهی کوتاه در روند نزولی است و بالعکس الگوی کنج نزولی در روندهای صعودی تشکیل میشود. همانند الگوی سهگوش و پرچم، در زمان تشکیل الگو حجم معاملات کاهش مییابد.
کنج در الگوی تکنیکال قیمتی (Wedge)
الگوی مثلث
الگوی مثلث (Triangle) از متداولترین الگوهای قیمتی هستند و نسبت به دیگر الگوها بیشتر مشاهده میشوند. در نمودارها سه نوع الگوی مثلث مشاهده میشود:
مثلث متقارن: بسیار شبیه به الگوی پرچم سهگوش است. زمانی شکل میگیرد که دو خط روند با جهت حرکت متفاوت به سهم هم همگرا شوند. در مثلث متقارن احتمال شکست به سمت بالا و یا پایین به یک اندازه است و باید تا زمان شکسته شدن صبر کنید.
مثلث صعودی: شامل یک خط روند افقی در بالا و یک خط روند صعودی در پایین مثلث است. در این نوع مثلث شکست خط روند به سمت بالا و در جهت صعود است.
مثلث نزولی: از یک خط روند افقی در پایین و خط روند نزولی در بالای مثلث تشکیل میشود. شکست معمولا رو به پایین و در جهت نزولی است.
تفاوتهای الگوی مثلث و پرچم سهگوش
- شکل هر دو الگو مخروطی است با این تفاوت که الگوی پرچم دارای یک میله است.
- الگوی پرچم یک الگوی کوتاهمدت است و حداکثردر چهار هفته تشکیل میشود. در حالی که تکمیل الگوی مثلث از چهار هفته تا چند سال ممکن است الگوی تحلیل مالی طول بکشد. به عبارت دیگر با عبوراز هفتهی چهارم، پرچم سهگوش تبدیل به یک مثلث تبدیل میشود.
- در الگوی پرچم شکست خط روند در نقطهی همگرایی است اما در الگوی مثلث معمولا زودتر از این نقطه شکست اتفاق میافتد.
الگوی فنجان و دسته
الگوی فنجان و دسته (Cup and Handles) یک الگوی ادامهدهندهی صعودی است. در این الگو قیمت پس از یک وقفه به روند صعودی ادامه میدهد.
در این الگو بخش فنجان شبیه یک کاسه و به شکل U است، دقت کنید که این بخش V شکل نیست. بخش دسته در اصل یک پولبک است و مشابه الگوی پرچم ساده یا پرچم سهگوش است. برای تایید این الگو باید صبر کنیم تا دسته تکمیل شود.
چارت مثال الگوی فنجان و دسته Cup and Handles
الگوهای قیمتی بازگشتی
الگوهای بازگشتی الگوهایی هستند که معکوس شدن روند را پیشبینی میکنند. با شکل گیری این الگوها روند قبلی متوقف شده و در مسیری مخالف روند جدید آغاز میشود.
الگوهای بازگشتی در سقف نشاندهندهی افزایش قدرت فروشندگان است و دلیل تشکیل الگوهای الگوی تحلیل مالی بازگشتی در کف افزایش قدرت خریداران است.
در الگوهای بازگشتی نیز همانند الگوهای ادامهدهنده هر چقدر زمان تکمیل شدن الگو طولانیتر باشد، حرکت قیمت پس از خروج از الگو بزرگتر خواهد بود.
مهمترین الگوهای بازگشتی:
- سر و شانه (Head & Shoulders)
- سقف و کف دوقلو (Double Tops & Bottoms)
- سقف و کف سهقلو (Triple Tops & Bottoms)
- گپ یا شکاف (Gap)
الگوی سر و شانه
الگوی سر و شانه (Head & Shoulders) در سقف و یا کف بازار تشکیل میشود. این الگو از سه موج تشکیل میشود. یک موج اولیه که با موجی بزرگتر ادامه مییابد؛ سپس موج سوم تشکیل میشود که تقریبا هم اندازه موج اول است. الگوی سر و شانه یک الگوی قدرتمند برای تشخیص تغییر روند است.
خط روندی که سه موج را به هم متصل میکند خط گردن نام دارد. خط گردن میتواند شیبدار و یا افقی باشد. هر چقدر خط گردن زاویهی کمتری داشته باشد الگو معتبرتر است.
در حین تشکیل الگوی سر و شانه حجم معاملات معمولا کاهش مییابد و پس از شکست شاهد افزایش حجم هستیم.
چارت الگوی قیمتی سر و شانه معکوس
الگوی سقف و کف دوقلو
الگوی کف و سقف دوقلو (Double Tops & Bottoms) نشاندهندهی محدوههایی است که قیمت دو تلاش ناموفق برای عبور از حمایت یا مقاومت داشته است. در سقف دوقلو یا الگوی M، بازار در موج صعودی دوم برای عبور از مقاومت ناکام میماند و روند نزولی میشود. کف دوقلو یا الگوی W، زمانی اتفاق میافتد که بازار در شکست حمایت ناموفق است و در نهایت روند صعودی میشود.
الگوهای سقف و کف دوقلو بسیار معتبر هستند. برای تایید این الگو باید تا زمان شکسته شدن خط روند صبر کنید.
چارت الگوی سقف دوقلو و کف دوقلو
الگوی سقف و کف سهقلو
الگوهای سقف و کف سهقلو (Triple Tops & Bottoms) در نمودارها کمتر مشاهده میشوند. این الگو بسیار مشابه الگوی کف و سقف دو قلو است با این تفاوت که به جای دو موج شاهد سه موج صعودی یا نزولی هستیم. پس از تکیمل سقف سهقلو، روند نزولی میشود. با مشاهدهی الگوی تحلیل مالی یک کف سهقلو باید منتظر یک روند صعودی باشیم.
برای تایید الگوهای سقف و کف سهقلو باید تا شکسته شدن خط روند منتظر بماند.
چارت الگوی کف سه قلو و سقف سه قلو
الگوی شکاف (گپ)
الگوی شکاف یا گپ (Gap) زمانی شکل میگیرد که یک شکاف قیمتی بین دو دورهی معاملاتی (ساعتی، روزانه، هفتگی و…) ایجاد شود. این شکافها یک افزایش یا کاهش قابلتوجه در قیمت هستند. شکافها اگر در ابتدا و انتهای روند باشند یک الگوی بازگشتی و اگر در میانهی روند الگوی تحلیل مالی مشاهده شوند الگوی ادامهدهنده هستند.
به عنوان مثال ممکن است سهمی در پایان یک روز معاملاتی در قیمت 1000 تومان بسته شود و روز بعدی با قیمت 1100 تومان بازگشایی شود. این اختلاف به صورت یک شکاف در نمودار قابل مشاهده است. اخبار مثبت یا مفنی در مورد سهم یا گزارشهای مالی دلایل ایجاد شکافها هستند.
سه نوع گپ اصلی وجود دارد:
- شکاف گسست (Breakaway Gap): در ابتدای روندها شکل میگیرند.
- گپ یا شکاف خستگی (Exhaustion Gap): نشان از پایان یک روند دارند.
- شکاف فرار (Runaway Gap): در میانهی یک روند مشاهد میشوند.
گپ یا شکاف در الگوهای قیمتی تکنیکال
سخن پایانی
الگوهای قیمتی معمولا در زمان استراحت قیمت تشکیل میشوند. با توجه به نوع الگو، قیمت روند قبلی را ادامه میدهد یا وارد یک روند معکوس میشود. خطوط روند در شناسایی این الگوها بسیار مهم هستند. رسم صحیح خطوط روند نیازمند تمرین و تجربه است.
برای تشخیص بهتر الگوهای قیمتی از حجم معاملات استفاده کنید. معمولا در هنگام تکمیل الگو حجم کاهش مییابد و پس از شکست خط روند حجم افزایش خواهد یافت.
تعداد الگوهای قیمتی بسیار بیشتر از موارد ذکر شده در این مطلب است. در پایان ما سایت الگوهای نموداری آقای توماس بولکوفسکی را به عنوان یک مرجع عالی به شما معرفی میکنیم.
مدل تحلیل صورتهای مالی در امیدنامههای پذیرش و درج
ارائه نسبتهای مالی سودمند برای سرمایهگذاران، یکی از موضوعات اساسی است که بخش پذیرش اوراق بهادار برای تهیه گزارشهای پذیرش و درج (امیدنامه) با آن مواجه است.
ارائه نسبتهای مالی سودمند برای سرمایهگذاران، یکی از موضوعات اساسی است که بخش پذیرش اوراق بهادار برای تهیه گزارشهای پذیرش و درج (امیدنامه) با آن مواجه است. برای تبیین و پیشبینی بازده سهام، مدلها و نظریههای مختلف شامل مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) ، مدلهای عاملی یا شاخصی (FM)، مدل آربیتراژ (APT) ، تحلیلهای فنی (TA) و تحلیلهای بنیادی (FA) مطرح شده است. در تحلیل بنیادی بازده سهام تابعی از شرایط کلان اقتصادی، وضعیت صنعت و شرایط خاص شرکت است. شرایط خاص شرکت شامل عملکرد و وضعیت مالی است که در قالب صورتهای مالی اساسی ارائه میشود.
در دهه اخیر به نقش اطلاعرسانی حسابداری بیش از هر زمان دیگری تاکید شده است. پیشرفتهای وسیع در بهکارگیری مدلهای کمی، علوم رفتاری و فناوری اطلاعات نقش قابل توجهی در تحول تفکر حسابداری مالی و مدیریت ایفا کرده است. این تحولات نافذ و فراگیر، زمینههای متنوعی را برای تحقیقات علمی و تجربی در حسابداری فراهم کرده است که در نشریههای تخصصی، رسانههای علمی و گاه در کتابهای درسی مطرح شدهاند. یکی از مهمترین زمینهها، ارائه مدلهای تعیین و پیشبینی ارزش داراییها، ارزش اوراق بهادار و سهام شرکتها است. مطالعات انجام شده در این خصوص را میتوان در دو دسته طبقهبندی کرد:
۱ - مطالعات توصیفی (اثباتی): این مطالعات به شناسایی پدیدههای موثر در تبیین و پیشبینی رفتار سود، عوامل تعیینکننده تداوم فعالیت، ریسک و بازده اوراق بهادار، تاثیر اطلاعات مالی و تغییر رویههای حسابداری در رفتار سرمایهگذاران پرداخته است. در خصوص قیمت و بازدهی سهام انجام این مطالعات و تحقیقات منجر به پیداش دو دیدگاه متضاد شد که به فرضیههای رقیب معروف است. یکی از این فرضیهها، فرضیه گشت تصادفی است که بر غیرقابل پیشبینی بودن قیمت سهام تاکید دارد. فرضیه مقابل اعتقاد دارد که بر اساس مجموعهای از اطلاعات، میتوان قیمت را پیشبینی کرد. مطرح شدن فرضیه بازار کارا، مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، مدلهای عاملی (شاخصی)، مدل آربیتراژ، تحلیل فنی و بنیادی، جملگی به دو فرضیه فوق ارتباط دارند.
۲ - مطالعات تجویزی (هنجاری): هدف اصلی این مطالعات، ارتقای توان تصمیمگیری جاری است. مطالعات این گروه به پیشبینی بهینه سود، ورشکستگی، درجهبندی اوراق بهادار، ارتقای توان تصمیمگیری بانکها در اعطای وام، ارتقای مفید بودن دادههای مالی در برآورد پارامترهای مدلهای پرتفوی و تحلیلهای مالی در بازار کارا میپردازد. حجم فرایندهای از تحقیقات تجربی انجام شده، حول محور رویکرد پیشبینی انجام شده است.
در این خصوص دو جریان فکری شکل گرفت. جریان اول به آزمون توانایی دادههای حسابداری در تبیین و پیشبینی رویدادهای اقتصادی میپردازد. جریان دوم واکنش بازار را نسبت به افشای اطلاعات بر مبنای دادههای حسابداری مورد آزمون قرار میدهد. ادبیات حسابداری نیز همواره بر ارائه اطلاعاتی، تاکید داشته است که بتواند به پیشبینی و تصمیمگیری کمک کند. باوجود مطالعات انجام شده تئوری مشخصی در خصوص نسبتهای مالی مرتبط با ارزش یا قیمت وجود ندارد. بنابراین پژوهشگران و متخصصان حرفهای دو رویکرد برای انتخاب نسبتهای مالی به شرح زیر به کار گرفتهاند:
۱ - رویکرد قیاسی:
این رویکرد مبتنی بر مدلهای ریاضی است. برای مثال استوارت براساس روابط ریاضی، متغیرهای حسابداری مرتبط با قیمت را تعیین نکرده است. تحقیقات تجربی در ایران نیز نشان داده است که این متغیرها میتوانند بخشی از تغییرات قیمت را تبیین کند.
۲ - رویکرد استقرایی:
در این رویکرد متغیرهایی که به لحاظ آماری با قیمت ارتباط معناداری دارند برای تحلیل انتخاب میشوند. مدیریت پذیرش اوراق بهادار مدل استوارت را به عنوان مبنای مناسبی برای تعیین نسبتهای مالی انتخاب کرده است.
با این وجود تحلیلگران و سرمایهگذاران محترم میتوانند از سایر روشها و مدلها برای تصمیمسازی و تصمیمگیری استفاده کنند.
استوارت در تلاش برای تبیین قیمت سهام با استفاده از متغیرهای حسابداری مدل دوپونت را بسط داد. با توجه به تجزیه و تحلیلهای مالی رایج هر یک از عوامل این مدل بسط داده میشود تا متغیرهای موثر بیشتری شناسایی شود. نقطه شروع تجزیه و تحلیل سیستماتیک کارایی یک شرکت نرخ بازده حقوق سهامداران (ROE) است. این شاخص نشان میدهد که یک شرکت تا چه حد توانسته است از منابع موجود در راستای ایجاد بازده برای سهامداران استفاده کند. در بلندمدت ارزش حقوق سهامداران از طریق ارتباط نرخ بازدهی سهامداران با هزینه سرمایه تعیین میشود. اگر نرخ بازدهی سهامداران بیش از هزینه سرمایه باشد، ارزش بازار سهام بیش از ارزش دفتری آن خواهد شد. فزونی نرخ بازدهی سهامداران نسبت به نرخ هزینه سرمایه میتواند شاخصی برای اندازهگیری قدرت رقابت شرکت نیز باشد. در مدل استوارت قدرت رقابت براساس دو شاخص کارایی عملیاتی (نسبت سود خالص قبل از بهره و مالیات به سود ناخالص) و بهرهوری (نسبت سود ناخالص به فروش) اندازهگیری شده است.
مدل استوارت یک رویکرد قیاسی مبتنی بر روابط ریاضی در خصوص ارتباط بین قیمت سهام و متغیرهای بنیادی حسابداری را فراهم میکند.
دیدگاه شما