نحوه محاسبه ارزش مفهومی
F = فیوچر p= پرایس
3- ارزش فعلی خالص (NPV ) : از تفاضل جریانهای نقدی ورودی و خروجی بدست می آید و به طریقه زیر محاسبه میگردد.
جریان نقدی خروجی - جریان نقدی ورودی = ارزش فعلی خالص (NPV )
نکته : اگر NPV مثبت باشد یعنی جریان نقدی ورودی بیشتر از جریان نقدی خروجی است و پروژه برای سرمایه گذاری مطلوب تر است و برعکس.
مثال : اگر سرمایه گذاری اولیه (I ) 000/000/1 ریال و عمر شرکت (n ) 10 سال و جریان نقدی ورودی به صورت سالیانه 000/300 ریال و نرخ بازده (i) 12% باشد مطلوب است محاسبه NPV :(226/903)
Fc = جریان نقدی ورودی
4- شاخص سود آوری(PI):میزان سود آوری یک پروژه را نشان می دهد و از فرمول محاسبه می گردد . هرچه شاخص سودآوری بزرگتر باشد آن پروژه برای سرمایه گذاری مطلوب تر است .
مثال: با توجه به مثال فوق شاخص سودآوری شرکت برابر است با:
مثال: اگر سرمایه گذاری اولیه 000/000/20 ریال و جریان نقدی سالیانه 000/000/7 و هزینه سرمایه 10% و عمر شرکت 4 سال باشد مطلوب است :
الف) محاسبه NPV (780/204/15 - )
مثال: اگر سرمایه گذاری اولیه 000/000/2 و عمر شرکت 6 سال و نرخ بازده 20% و جریان نقدی ورودی 000/250 باشد مطلوب است الف) NPV ( 008/916/1- ) ب) PI ( 04/0)
تجزیه وتحلیل نقطه سربه سر:نقطه سر به سر سطحی از میزان تولید و فروش را نشان می دهد که در آن نه سودی وجود دارد و نه زیانی . برای تعیین نقطه سر به سر هزینه ها به دو دسته تقسیم می شوند الف) هزینه ثابت (Fc) که این هزینه ها هیچ گونه ارتباطی با میزان تولید ندارند مانند هزینه اجاره .ب) هزینه های متغیر(Vc) که متناسب با حجم تولید تغییر می کنند یعنی هرچه تولید بیشتر باشد هزینه های متغیر هم بیشتر خواهند بود مانند خرید مواد اولیه تولید . برای محاسبه نقطه سر به سر هم از فرمول ریاضی و هم از روش نموداری استفاده می شود . از طریق فرمول ریاضی نقطه سر به سر برابر است با : که در این فرمول Q برابر با تعداد تولید و P برابر است با قیمت(پرایس) .
درآمدها = هزینه ها
مبلغ × تعداد = هزینه ثابت + هزینه متغیر
مثال: یک شرکت تولیدی در زمینه خودکار که مجموع هزینه های ثابت آن 000/000/51 ریال است و بهای فروش هر خودکار 25000 ریال و هزینه متغیر هر خودکار 15000 در نظر گرفته است مطلوب است تولید در نقطه سر به سر:
فروش S= P × Q S=000/500/127= 5100×25000
مثال: اگر هزینه ثابت 000/000/24 و هزینه متغیر 000/6 و تعداد کالا 000/4 باشد مطلوب است تعیین قیمت هر کالا:
نقطه سربه سر نقدی :نقطه سر به سر نقدی مشابه نقطه سر به سر کالاست با این تفاوت که در نقطه سر به سر نقدی تمام هزینه های ثابت F c نباید به صورت نقد پرداخت شوند بنابراین هزینه های غیر نقدی را از هزینه ثابت کسر خواهیم کرد . نقططه سر به سر نقدی از نقطه سر به سر معمولی (کالا) کمتر است ( بخاطر کسر استهلاک از صورت فرمول) :
مثال: اگر جمع هزینه های ثابت 000/000/5 ، استهلاک 000/200 ریال و قیمت کالا 2500 و هزینه های متغیر 1500 ریال باشد مطلوب است تعیین نقطه سربه سر نقدی و فروش :(4800 و 000/000/12)
مثال : اگر هزینه ثابت مالی 000/000/1 ریال و هزینه های ثابت عملیاتی 000/500/2 ریال باشد و قیمت کالا 100 و هزینه متغییر 500 ریال و تعداد کالا 200 باشد مطلوب است میزان استهلاک :(000/490/3)
محاسبه نقطه سر به سر از روش نموداری :
مثال: اگر بهای فروش2000 ، هزینه متغیر هر واحد کالا 1000 و هزینه ثابت 000/000/10 ریال باشد مطلوب است نقطه سر به سر از طریق نمودار:
انواع اهرمها: هزینه های ثابت شامل هزینه های ثابت عملیاتی و هزینه های ثابت مالی است.
اهرم عملیاتی: تأثیر هزینه های ثابت عملیاتی را بر سود شرکت نشان می دهد و از فرمول زیر محاسبه می شود:
اهرم مالی: تأثیر هزینه های ثابت را بر سود شرکت نشان می دهد و از فرمول زیر محاسبه می شود:
اهرم ترکیبی :که معیاری از ریسک کلی شرکت است از حاصل ضرب اهرم مالی در اهرم عملیاتی بدست می آید:(DCL )
مثال:اگرتعداد کالا 3000 ، قیمت کالا 2500 ، هزینه متغیر هر واحد 1000 ، هزینه های ثابت عملیاتی(Fc) 000/000/3 و هزینه های ثابت مالی(Ic) 000/000/1 ریال باشد مطلوب است :
الف ) اهرم عملیاتی (3) ب) اهرم مالی(3) ج) اهرم ترکیبی(9)
مثال: اگر هزینه های ثابت عملیاتی (Fc) 000/000/80 ، هزینه های ثابت مالی(Ic) 000/000/16 ، سطح تولید فعلی(Q) 2000 واحد ، فروش 000/000/200 و هزینه های متغیر 000/000/40 ریال باشد مطلوب است:
الف)درجه اهرم مالی ب) درجه اهرم عملیاتی ج) درجه اهرم ترکیبی
سهام: شرکتهای سهامی قادر به انتشار سهام ممتاز یا عادی و یا هر دو می باشند . سهام ممتاز سهامی هستند که نسبت به سایر انواع سهام دارای امتیازاتی از قبیل:
1. اولویت در دریافت سود
2. اولویت در دریافت مبلغ اسمی سهام
3. داشتن حق رأی بیشتر
سهام ممتاز زمانی منتشر می شوند که درجه اهرم مالی شرکت و یا هزینه های سهام عادی درحد بالایی باشند.
انواع سهام ممتاز : سهام ممتاز شامل:
1. سهام قابل تبدیل در مقابل سهام غیر قابل تبدیل در این نوع سهام ، سهام ممتاز می تواند به دیگر انواع سهام تبدیل شوند ولی سهام غیر قابل تبدیل چنین ویژگی را ندارند.
2. سهام جمع شونده در مقابل سهام غیر جمع شونده: در این نوع سهام سود پرداخت نشده سال یا سالهای گذشته یا به عبارتی سود معوقه نحوه محاسبه ارزش مفهومی باید قبل از توزیع سود سهامداران عادی پرداخت گردد.
3. سهام با مشارکت در مقابل سهام ممتاز بدون مشارکت: اگر سود اعلام شده شرکت از میزانی که بطور معمول به سهامداران عادی و ممتاز پرداخت می گردد بیشتر باشد در باقیمانده سود مشارکت دارند (مشارکت در میزان سود بر اساس ارزش اسمی صورت می گیرد)
مثال: شرکتی دارای 60000 سهم ممتاز جمع شونده به مبلغ اسمی 1500 ریال و نرخ آن 24% باشد که سود سالهای 89 و 90 به سهامداران پرداخت نشده باشد و در سال 91 میزان کل سود پرداختی شرکت به سهامداران ممتاز برابر است با:
000/200/43 = 2 × 24% × 000/000/90 = 1500 ×000/60 = سود معوقه (سود انباشته)
000/600/21 = 1 ×24% × 000/000/90 = 1500 × 000/60 = سود سال جاری
000/800/64 = 000/600/21 + 000/200/43 = کل سود پرداختی به سهامداران ممتاز
مثال: شرکتی در نظر دارد 5000 سهم ممتاز با سود انباشته(جمع شونده) به ارزش اسمی هر سهم 000/10 با نرخ 15% منتشر نماید ، سود این سهام به مدت 3 سال پرداخت نشده است ، امسال سالی سود آور است و شرکت در نظر دارد تمامی تعهدات خود را در زمینه سود انجام دهد . شرکت بابت سهام ممتاز چقدر سود باید پرداخت نماید: (000/000/30)
مثال برای سهام با مشارکت: اگر شرکتی 000/000/50 ریال سود داشته باشد و 000/10 برگه سهام ممتاز 000/10 ریالی با نرخ 20% و 000/40 برگه سهام عادی 2000 ریالی با نرخ 15% منتشر کرده باشد میزان سود پرداختی به سهامداران ممتاز و عادی را بطور جداگانه محاسبه کنید(سهام ممتاز از نوع با مشارکت است)
سود سهام ممتاز و عادی
000/000/20 = 20% × 000/10 × 000/10
000/000/12 = 000/2 × 000/40
سهم باقیمانده سود سهام ممتاز مشارکتی
مثال:اگر سهام ممتاز با مشارکت 00/20 برگه 1500 ریالی با نرخ سود 14%و سهام عادی 000/5 برگه به ارزش اسمی 2000 ریال با نرخ 14% باشد . و مجموع سود شرکت 000/000/60 ریال باشد مطلوب است :
مقدار سود سهام ، سهامداران ممتاز و عادی (000/000/45 و000/000/15)
مثال: شرکتی 5000 برگه سهام ممتاز جمع شونده با مشارکت را به ارزش هر برگ 15000 ریال با نرخ 18% و 10000 سهم عادی 7000 ریالی با نرخ 20% را بین سهامداران توزیع می کند اگر میزان سود اختصاصی 60000000 ریال باشد مطلوب است تعیین سود به سهامداران ممتاز و عادی (2 سال سود پرداخت نشده است)
جواب : ممتاز ( 827/344/42) عادی(173/655/16)
مثال:شرکت آلفا سهام ممتاز غیر جمع شونده با مشارکت به تعداد 6000 برگه 200 ریالی با نرخ 10% که سه سال سود پرداخت نشده و 8000 سهام 300 ریالی با نرخ 20% دارد اگر کل سود 40000000 ریال باشد مطلوب است سهم هر یک از سهام ؟ جواب: ممتاز ( 332/253/13) عادی ( 668/746/26)
تجزیه سهام: در تجزیه سهام که به آن سود سهمی یا سهام جایزه می گویند . تعداد سهام افزایش می یابد و به همان اندازه ارزش سهام کاهش می یابد افزایش تعداد با کاهش ارزش سهام خنثی شده و در مجموع هیچ گونه تغییری در ارزش اسمی سهام صورت نمی گیرد.
مثال: شرکتی 1500 برگه 1200ریالی منتشر کرده است اگر تجزیه سهام 1به 3 باشد تعداد سهام جدید و ارزش هر برگه و ارزش اسمی برابر است با .( تعداد سهام 4500 و ارزش هر سهم 400 و ارزش اسمی 1800000)
مثال: شخصی مالک 20%سهام یک شرکت است ارزش هر سهم در بازار 500 ریال است مطلوب است تعداد سهام و ارزش سهام شخص را در صورتی که تجزیه 1 به 2 صورت گیرد ( شرکت 10000 سهام عادی دارد)
جواب ( تعداد سهام 4000 و ارزش سهام بعد از تجزیه 1000000)
معکوس تجزیه سهام: در معکوس تجزیه سهام که به آن ترکیب سهام هم می گویند برعکس تجزیه سهام عمل می کنیم یعنی تعداد سهام کاهش می یابد و ارزش هر برگه سهام افزایش می یابد .کاهش تعداد سهام و افزایش ارزش آنها با هم خنثی و جبران می شوند بنابراین هیچ گونه تغییری در ارزش اسمی سهام صورت نمی گیرد.
مثال: شرکتی 10000 برگه سهام به ارزش هر برگه 5000 ریال دارد . اگر معکوس تجزیه سهام بر مبنای 5 به 1 صورت گیرد تعداد سهام ، ارزش هر سهم و ثروت شرکت را بعد از معکوس تجزیه سهام محاسبه نمایید.
تعداد سهام 2000= 5 10000 ارزش سهام 25000 = 5× 5000
ثروت شرکت بعد از معکوس 50000000 =2000 ×25000 ثروت قبل از معکوس 50000000=5000×10000
مثال: شرکتی 6000 برگه 4000 ریالی دارد اگر معکوس تجزیه سهام 4 به 1 باشد مطلوب است (نرخ 20%) :
الف: تعداد سهام (1500)
ب: ارزش هر سهم (16000)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(24000000)
مثال: شرکتی 3000 برگه سهام 6000 ریالی با نرخ 10% دارد . اگر معکوس تجزیه سهام بر مبنای 5/1 به 1 صورت گیرد مصلوب است :
الف: تعداد سهام (2000)
ب: ارزش هر سهم (9000)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(18000000)
سود سهمی (سهام جایزه):تقسیم سود از طریق توزیع سهام بین سهامداران ، سود سهمی نامیده می شود . سهام جایزه در شرایطی که شرکت از وضع نقدینگی خوبی برخوردار نباشد و یا برای تأمین مالیتوسعه عملیات خود به وجه نقد نیاز داشته باشد صادر می شوند.
مثال: اگر شرکتی 10000 برگه سهام داشته باشد که ارزش هر برگه 2000 ریال باشد و شخصی مالک 20% سهام شرکت باشد و قرار باشد که 50% سود سهمی بین سهامداران توزیع شود مطلوب است :
الف: تعداد سهام 15000= 5000 + 10000 5000=50% × 10000
ج: ثروت شرکت 20000000= 15000 × 1333
مثال : شرکتی 6000 برگه سهام 3000 ریالی دارد و شخصی مالک 10% کل سهام شرکت است . اگر 30% سود سهمی بین سهامداران توزیع گردد مطلوب است :
الف: تعداد سهام (7800)
ب: ارزش هر سهم (2307)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(18000000)
مثال: شرکتی 20000 برگه سهام 500 ریالی دارد اگر شرکت 35% سهام را به صورت جایزه توزیع نماید مطلوب است:
ارزش دفتری چیست و چه تفاوتی با ارزش بازار دارد؟
ازرش دفتری نحوه ارزیابی وضعیت مالی یک کسب و کار یک مهارت ضروری است که هم برای حسابداران و هم برای سرمایه گذاران بالقوه از اهمیت خاصی برخوردار است. ارزش دفتری و ارزش بازار دو روش متفاوت برای سنجش ارزش یک شرکت هستند. سرمایه گذارانی که سعی در تعیین ارزش سهام یک شرکت دارند تا ببینند آیا ارزش سرمایه گذاری و خرید دارد یا خیر، باید این دو روش را با هم استفاده کنند. تمایز بین ارزش دفتری و مفاهیم مشابه مانند ارزش بازار و ارزش انتقالی بسیار مهم است. در این مطلب با مفهوم ارزش دفـتری و ارزش بازار بیشتر آشنا میشویم و نحوه محاسبه آنها را بررسی میکنیم.
فهرست مطالب
ارزش دفتری چیست؟
ارزش دفتری (Book Value) به ارزش دارایی ثبت شده در ترازنامه اشاره دارد – یعنی ارزش داراییها پس از حسابداری برای استهلاک انباشته. یکی از راه های ارزیابی یک کسب و کار، تجزیه و تحلیل ارزش دفـتری داراییهای آن است. هر کسب و کاری دارای چندین دارایی است. بنابراین، هر کسب و کار و شرکتی دارای ارزش دفـتری است که نشان دهنده ارزش جاری داراییهای آن منهای دیون یا بدهیهای معوقه آن است. به عبارت دیگر، ارزش دفتری یک کسب و کار، کل مقدار پولی است که یک شرکت در صورت انحلال بدون نحوه محاسبه ارزش مفهومی فروش هیچ دارایی با ضرر، تولید میکند.
ارزش دفتری نام خود را از زبان حسابداری میگیرد که در آن ترازنامه به عنوان “دفتر” یک شرکت شناخته میشود. در واقع زمانی حسابداری را دفترداری مینامیدند. بنابراین، ارزش دفتری را میتوان با ارزش حسابداری یکسان دانست.
هنگامی که یک شرکت منحل میشود، پول بین سهامداران آن توزیع میگردد. وقتی سرمایهگذار سهام یک شرکت را خریداری میکند، اساساً بخشی از آن شرکت و در نتیجه ارزش دفـتری آن شرکت را میخرد. به همین دلیل، ارزش دفتری نحوه محاسبه ارزش مفهومی را میتوان «حقوق صاحبان سهام» نیز نامید و برای تک تک سهام قابل محاسبه است. ارزش دفتـری یک سهم “ارزش دفتری هر سهم (BVPS)” نامیده میشود.
ارزش دفتری ارزش حقوق صاحبان سهام شرکت است که در صورتهای مالی آن گزارش شده است. رقم ارزش دفـتری معمولاً در رابطه با ارزش سهام شرکت (سرمایه بازار) مشاهده میشود و با گرفتن ارزش کل داراییهای شرکت و کسر هر یک از بدهیهایی که شرکت هنوز بدهکار است تعیین میشود.
در ترازنامه شرکتها، استهلاک نیز در ارزش دفـتری داراییها درج میشود. در ترازنامه سعی میشود ارزش دفتری را با ارزش واقعی شرکت مطابقت دهند. ارزش دفتری معمولاً به ازای هر سهم نشان داده میشود و با تقسیم تمام حقوق صاحبان سهام بر تعداد سهام عادی موجود در بازار تعیین میشود.
فرض کنید کل دارایی یک شرکت 20 میلیارد تومان است که 5 میلیارد تومان آن داراییهای نامشهود است. همچنین فرض کنید این شرکت 8 میلیارد تومان بدهی دارد. ارزش دفـتری این شرکت 7 میلیارد تومان خواهد بود:
20 میلیارد تومان منهای 5 میلیارد تومان منهای 8 میلیارد تومان برابر است با 7 میلیارد تومان.
ارزش دفتری برای شرکتهایی مورد استفاده قرار میگیرد که داراییهای فیزیکی قابل توجهی دارند، مانند تولیدکنندگان و کارخانههایی که ماشین آلات سنگین و تجهیزات زیادی دارند. برای شرکتهایی که داراییهایشان عمدتاً داراییهای نامشهود هستند، مانند شرکتهای فناوری اطلاعات یا دیجیتال که داراییهایشان عمدتاً در مالکیت معنوی، فرمولها، سیستمها، الگوریتمها و غیره نهفته است، ارزش دفتری به درستی کار نمیکند.
آیا از اهمیت ارزش دفتری اطلاع دارید؟
ارزش دفتری به لحاظ ارزش گذاری مهم تلقی میشود زیرا تصویری منصفانه و دقیق از ارزش یک شرکت را نشان میدهد. این رقم با استفاده از دادههای تاریخی شرکت تعیین میشود و اصولا یک رقم ذهنی و بدون پشتوانه نیست. این بدان معناست که سرمایه گذاران و تحلیلگران بازار، درک و بینش موثق و معقولانهای از ارزش واقعی یک شرکت به دست میآورند.
ارزش دفـتری در درجه اول برای سرمایهگذارانی که از استراتژی سرمایهگذاری ارزشی استفاده میکنند مهم است، زیرا آنها را قادر میسازد تا سهام مقرون به صرفهتری برای سرمایه گذاری بیابند، بهویژه در موارد مشکوک که ارزش یک شرکت کمتر از ارزش واقعی آن بیان شده و یا یک شرکت آماده رشد است و ارزش سهام آن در حال افزایش است.
سهامی که کمتر از ارزش دفتری معامله میشوند، اغلب به عنوان یک معامله خوب در نظر گرفته میشوند، زیرا پیشبینی میشود که ورق برگردد و با قیمت بالاتری معامله شوند. سرمایهگذارانی که بتوانند سهام یک شرکت را در حالی که هزینههای آن نسبت به ارزش دفـتری شرکت پایینتر است تصاحب کنند، در موقعیت ایدهآلی برای کسب سود قابلتوجه و قرار گرفتن در موقعیت تجاری خوب در آینده هستند.
ارزش دفتری به تنهایی فقط حقوق صاحبان سهام یک شرکت را بازتاب میدهد، یعنی چیزی که شرکت مالک آن است. برای اینکه بتوان از ارزش دفتری به عنوان یک ابزار تصمیم گیری استفاده کرد باید با ارزش بازار شرکت مقایسه شود.
از تفاوت ارزش دفتری با ارزش انتقالی چه میدانید؟
ارزش دفتری و ارزش انتقالی (Carrying Value) عباراتی هستند که اغلب هنگام ارزیابی داراییها به جای یکدیگر استفاده میشوند. از نظر ریاضی، این دو عبارت یکسان هستند. با این حال، سرمایه گذاران معمولاً هنگام ارزیابی ارزش کل یک شرکت یا کسب و کار، از «ارزش دفتری» به جای «ارزش انتقالی» استفاده میکنند. دلیل آن در تفاوت مفهومی بین این دو واژه نهفته است.
هنگام تهیه ترازنامه، حسابداران میتوانند از تکنیکی به نام “استهلاک در حسابداری” برای تقسیم بهای تمام شده دارایی در مدت زمانی که برای شرکت مفید است استفاده کنند. به عبارت دیگر، آنها میتوانند بهای تمام شده دارایی را در چندین دوره حسابداری حمل کنند و انتقال دهند – از این رو، ارزش انتقالی یا ارزش پولی اختصاص داده شده به آن دارایی را به ترازنامه منتقل کنند.
هنگام برخورد با دارایی های مشهود مانند تجهیزات، از نظر ریاضی، استهلاک با کاهش بها یکسان است. با این حال، این روشی مفید برای تخمین ارزش فعلی داراییهایی مانند مجوزها یا اختراعات است که از نظر فنی ارزش خود را از دست نمیدهند و مستهلک نمیشوند. صرف نظر از این، ارزش دفـتری و ارزش انتقالی یک رقم مشابه را در ترازنامه توصیف میکنند.
ارزش بازار چیست؟
ارزش بازار (Market Value) یک دارایی قیمتی است که آن دارایی در بازار آزاد به آن قیمت فروخته میشود. ارزش بازار یک کسب و کار، مجموع قیمت تمام سهامی است که در دست سهامداران آن است. ارزش بـازار یک کسب و کار یا یک شرکت اغلب بالاتر از ارزش دفتری آن است زیرا برخی از عوامل مؤثر بر تقاضا برای سهام در ترازنامه آن ظاهر نمیشوند. به عنوان مثال، اگر مدیر عامل یک شرکت به عنوان یک تاجر معتبر و موفق شهرت یابد، ممکن است آن شرکت بیشتر از ارزش دفتری خود معامله داشته باشد. شهرت دارایی نیست که حسابداران بتوانند برای آن در ترازنامه کمیتی تعیین کنند، اما میتوان از آن برای جذب سرمایه و سرمایه گذاران استفاده کرد.
ارزش بازار را می توان با ضرب کردن قیمت سهم در تعداد کل سهامی که در حال معامله هستند محاسبه کرد. به عنوان مثال، اگر قیمت فعلی سهام شرکت الف 105 تومان باشد و شرکت دارای 80 میلیون سهم موجود باشد، ارزش بـازار آن 8.4 میلیارد تومان است:
105 ضربدر 80 میلیون تومان برابر است با 8.4 میلیارد تومان.
ارزش بازار میتواند رقمی بی ثبات باشد. این عدد در طول روز تغییر میکند زیرا همچنان که سرمایه گذاران و معامله گران سهام را خرید و فروش میکنند، قیمت سهام یک شرکت دائماً در نوسان است.البته، در بیشتر موارد، این عدد تغییر شدیدی ندارد مگر در صورتی که اخبار خوب یا بد قابل توجهی در ارتباط با شرکت یا صنعتی که در آن فعالیت میکند اتفاق بیافتد. کل سهام موجود نیز تقریباً هرگز تغییر نمیکند، مگر در موارد نادری که شرکت اقدام به بازخرید سهام یا انتشار سهام بیشتر میکند.
تفاوت ارزش دفتری با ارزش بازار چیست؟
به طور کلی تفاوت ارزش دفتری و ارزش بازار را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
مقایسه ارزش دفتری با ارزش بازار
همان طور که گفتیم، مزیت اصلی ارزش دفتری و ارزش بازار این است که سرمایه گذاران میتوانند این دو را با هم مقایسه کنند تا به ارزش واقعی سهام یا داراییهای یک شرکت پی ببرند و نیازی نیست از بین این دو یکی را انتخاب کرد.
اگر ارزش دفتـری بالاتر از ارزش بازار باشد، میتواند به معنای این باشد که سهام یک شرکت کمتر از ارزش واقعی آن معامله میشود. اگر ارزش دفتری کمتر باشد، میتواند به معنای این باشد که سهام شرکت بیشتر از ارزش آن قیمت دارد. بنابراین اگر ارزش دفـتری یک شرکت بالاتر از ارزش بـازار آن باشد، به این معنی است که سرمایهگذاران به عوامل مالی واقعی آن – قدرت عملیاتی و ترازنامه – توجه نمیکنند. این میتواند به این معنا باشد که فرصت خوبی برای خرید سهام یک شرکت است، زیرا قیمت سهام آن، زمانی که بازار به قدرت ذاتی شرکت پی ببرد، به احتمال زیاد افزایش مییابد.
برعکس، اگر ارزش بازار یک شرکت بالاتر از ارزش دفتری آن باشد، اغلب نشان دهنده این است که ارزش یک شرکت بیش از حد قیمت گذاری شده است و ارزش واقعی آن با ارزش درک شدهاش مطابقت ندارد. این زمان مناسبی برای فروش سهام یا اجتناب از خرید آن خواهد بود زیرا به احتمال زیاد اصلاحی در بازار رخ میدهد و باعث کاهش قیمت سهام میشود.
اگر ارزش بـازار یک شرکت بالاتر از ارزش دفـتری آن باشد، اما شروع به کاهش کند و در نهایت به زیر ارزش دفـتری آن برسد، میتواند نشان دهنده از دست دادن اعتماد سرمایه گذار به شرکت باشد که هنوز در ارزش دفتری آن لحاظ نشده است.
فرمول ارزش دفتری
برای محاسبه ارزش دفتری سه فرمول اساسی وجود دارد:
1- ارزش دفتری یک دارایی = کل هزینه – استهلاک انباشته
2- ارزش دفتری یک شرکت = دارایی ها – کل بدهی ها
3- ارزش دفتری هر سهم (BVPS) = (حقوق صاحبان سهام – سهام ممتاز) / میانگین سهام موجود
نحوه محاسبه ارزش دفتری
برای یافتن ارقام لازم برای محاسبه ارزش دفتری یک دارایی یا شرکت میتوانید به ترازنامه آن شرکت مراجعه کنید. ترازنامه شامل بخشی برای دارایی ها (و مقدار استهلاک آنها) و بخشی برای بدهیها است. برای محاسبه ارزش دفتری میتوانید این مقادیر را در فرمول مناسب جایگزین کنید.
زمانی که حسابداران یک دارایی را که قابل استهلاک نیست مستهلک ثبت میکنند، آن استهلاک را در ارزش دارایی در ترازنامه لحاظ میکنند. بنابراین، ارزش دفتری چنین دارایی با ارزش آن در ترازنامه یکسان است.
برای محاسبه ارزش دفتری هر سهم (BVPS)، حقوق صاحبان سهام شرکت (یعنی ارزش دفـتری) را بر تعداد سهام موجود تقسیم میکنید. شما میتوانید تعداد سهام موجود یک شرکت را در وبسایتهایی که دادههای موثق و قابل اعتماد بازار ارائه میدهند بیابید. همه شرکتها سهام ممتاز ارائه نمیدهند، اما اگر این کار را انجام دهند، باید قبل از تقسیم، ارزش کل سهام ممتاز آن را از ارزش دفـتری کم کنید. شما میتوانید ارزش کل سهام ممتاز یک شرکت را در بخش حقوق صاحبان سهام ترازنامه آن بیابید.
داشتن ارزش دفتری منفی به چه معناست؟
ارزش دفتری منفی به این معنی است که بدهیهای یک شرکت بیشتر از داراییهای آن است. این نشان میدهد که یک شرکت احتمالاً ورشکسته است، اما بدان معنا نیست که این شرکت سرمایه گذاری بدی است. برای درک اینکه چرا ارزش دفتری یک شرکت منفی است، باید بیشتر تحقیق و تفحص کرد.
محدودیت های ارزش دفتری
یکی از مسائل مهم در رابطه با ارزش دفتری این است که شرکتها این رقم را به صورت فصلی یا سالانه گزارش میکنند. تنها پس از گزارش است که یک سرمایه گذار میداند که چگونه در طول ماهها تغییر کرده است. ارزش گذاری دفتری یک مفهوم حسابداری است، بنابراین در معرض تعدیل است. درک و ارزیابی برخی از این تعدیلها، مانند استهلاک، ممکن است آسان نباشد.
اگر شرکت در حال کاهش ارزش داراییهای خود بوده است، سرمایهگذاران ممکن است برای درک تأثیر آن به چندین سال صورتهای مالی نیاز داشته باشند. علاوه بر این، قوانین مرتبط با استهلاک و شیوههای حسابداری میتواند مسائل دیگری را ایجاد کند. به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است مجبور باشد ارزش بسیار بالایی را برای برخی از تجهیزات خود گزارش کند.
ارزش دفتری همیشه شامل تأثیر کامل ادعاها بر داراییها و هزینههای فروش آنها نمیشود. اگر شرکت کاندید ورشکستگی باشد و حق رهن داراییهایش را نیز داشته باشد، ممکن است ارزش دفتـری آن بسیار بالا باشد. علاوه بر این، اگر بستانکاران داراییهای شرکت را در رکود بازار با قیمتهای بسیار بالا بفروشند، باز هم داراییها ارزش کامل خود را به دست نمیآورند.
ارزش بازار از چه محدودیت هایی برخوردار است؟
در حالی که ارزش بازار نشان دهنده درک بازار از ارزش گذاری یک شرکت است، ممکن است لزوما تصویر واقعی را نشان ندهد. معمولاً مشاهده میشود که حتی سهامهای با سرمایه کلان نیز در طول یک روز 3 تا 5 درصد افزایش یا کاهش داشته باشند. بر اساس تحلیل تکنیکال، سهام اغلب به صورت کوتاه مدت بیش از حد خرید یا بیش از حد به فروش میرسد.
سرمایه گذاران بلندمدت همچنین باید مراقب افت و خیزهای شدیدی که گاه به گاه حادث شده و بر ارزشهای بازار تأثیر میگذارد باشند. در واقع، ارزش بازار برای بسیاری از شرکتها به دنبال سقوط بازار سهام و در طول تورم، کمتر از ارزش دفتری آنها رقم میخورد. تکیه بر ارزش بـازار به تنهایی ممکن است بهترین روش برای ارزیابی پتانسیل یک سهام نباشد.
ارزش دفتری؛ روشی برای ارزش گذاری شرکتها
ارزش دفتری و ارزش بازار دو روش برای ارزش گذاری یک شرکت هستند. ارزش دفتـری بر اساس ترازنامه شرکت است در حالی که ارزش بازار بر اساس قیمت سهام یک شرکت تعیین میشود که اغلب به دلیل احساسات بازار سهام دچار تغییرات و نوسانات میشود. سرمایه گذاران باید هنگام تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری از ارزش دفتری و ارزش بازار در کنار هم استفاده کنند. البته فقط نگاه کردن به ارقام کافی نیست. یک سرمایه گذار برای انتخاب آگاهانه سهام باید منطق پشت اعداد را نیز درک کند.
صفر تا صد محاسبه ارزش برند
پیش از این به تعریف ارزش برند (Brand Value) و روش های گوناگون ارزیابی برند پرداختیم. این مقاله به دنبال ارائه یک دستورالعمل کلی برای محاسبه ارزش برند است. ابتدا لازم است که به اهمیت محاسبه ارزش برند در دنیای امروز بپردازیم :
اهمیت ارزیابی برند (Brand Valuation)
برندهای بزرگ مثل اپل یا گوگل میلیاردها دلار ارزش دارند. البته این ارزش خاص برندهای بزرگ نیست و حتی کسب وکارهای کوچک نیز می توانند در صنعت یا بازار محلی خود از ارزش قابل ملاحظه ای بهره مند باشند. ارزش ویژه برند (Brand equity) یکی از معدود دارایی های کسب وکار است که یک مزیت رقابتی پایدار برای برند به ارمغان می آورد.
ولی از آنجایی که مفهوم ارزش برند معانی متفاوتی در ذهن افراد متفاوت دارد، ارزیابی برند یک مفهوم انتزاعی خواهد بود. روش های گوناگونی برای محاسبه ارزش برند وجود دارند. شما ممکن است زمانی به سراغ محاسبه ارزش برند بروید که بخواهید برند خود را بفروشید و یا با شرکت دیگری ادغام شوید و یا حتی به دنبال توسعه کسب و کار به کمک وام یا سرمایه گذاران خارجی باشید. برای نشان دادن صحت و قابلیت اعتماد به ارزیابی برندتان ابتدا هدفتان از این محاسبه ارزش را مشخص و سپس بهترین روش برای محاسبه یک ارزش برند عادلانه را انتخاب کنید.
ارزیابی برند به فرایند مورد استفاده برای محاسبه ارزش یک برند یا میزان مبلغی که یک شرکت دیگر حاضر به پرداخت آن برای خرید برند است، گفته می شود. همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد رویکردهای گوناگونی برای ارزیابی برند وجود دارد که به دو دسته کلی تقسیم می شوند:
- رویکردهای نحوه محاسبه ارزش مفهومی ارزیابی ارزش ویژه برند: که در این مقاله به آن بیشتر می پردازیم
- رویکردهای صرفا مالی : مانند ارزیابی برند مبتنی بر هزینه یا درآمد
محاسبه ارزش برند می تواند به سادگی محاسبه درآمدی که برند قادر به تولید آن است یا محاسبه ارزش برند رقبای مشابه موجود در بازار باشد. البته باید در نظر داشت که این اطلاعات نیز به سادگی در دسترس نیست و همین امر محاسبه ارزش برند را بیش از پیش پیچیده می کند. از سوی دیگر ارزش ویژه برند در محاسبات حسابداری یک دارایی ناملموس بوده که به کمک ادراکات مشتری از برند سنجیده می شود و همچنان نقش مهمی در ارزیابی های کلی دارایی های یک شرکت دارد.
ارزش ویژه برند جذب مشتریان را آسان تر می نماید. با این وجود محاسبه ارزش برند به کمک معیارهای مالی محدودیت هایی دارد چرا که ممکن است تاخیری میان ساخت ارزش ویژه برند و درآمد حاصل از آن بیافتد. به عنوان مثال نتایج یک کمپین موفق بازاریابی مثل افزایش آگاهی از برند یا سایر معیارها ممکن است اثر سریع یا ثابتی بر درآمد یا آورده شرکت نداشته باشند. چالش اینجاست که برند در واقع در ذهن مشتریان است و محاسبه ارزش آن بدون اندازه گیری دقیق ادراکات مشتری از برند چندان عدد قابل اعتمادی نیست.
در ادامه به 4 معیار مهم در راستی آزمایی ارزش (Value) و ارزش ویژه برند (Brand Equity) تخمینی و راهی برای ارزیابی برند فراتر از دفاتر مالی و محاسبه درآمد و آورده ها می پردازیم. این 4 فاکتور ادراکات مصرف کننده از برند را به کمک یک بررسی از نمونه ای از بازار هدف، مشخص می کنند.
آگاهی از برند (Awareness)
شاید موضوع واضحی باشد ولی بدون آگاهی، برند عملا نامرئی است. موارد زیر را در مورد برندتان (به ترتیب مشخص شده) بررسی کنید:
آگاهی بی اختیار (Spontaneous Awareness) : از افراد در مورد برندهای یک دسته محصول یا خدمت مشخص بپرسید. (به عنوان مثال در صنعت ماکارونی برند X اولین برندی است که به ذهنشان می رسد و حتی قادر به نام بردن برند Y یا Z نیز هستند.)
آگاهی بی درنگ (Prompted Awareness) : قادر به تشخیص برند از میان لیستی از رقبا هستند.
یادآوری مستقیم (Direct Prompting) : آوردن نام یک برند خاص یا حتی لوگو آن برای تشخیص اینکه مشتریان تا چه اندازه برند را به خاطر می آورند و پرسیدن سوالی مثل “آیا نام برند X را شنیده اید؟”
آگاهی از برند یکی از معیارهای ضروری برای سنجش ارزش و ارزش ویژه برند است. آگاهی از برند به ویژه آگاهی بی اختیار یکی از معیارهای ضروری برای اطمینان از ارزش بالای یک برند است. برندها همواره به دنبال آن هستند که جایی در ابتدای ذهن مشتریان، ابتدای لیست خرید یا حداقل لیست برندهایی که به ذهن مخاطبان خطور می کند، پیدا کنند.
انجام مداوم تحقیقات بازار به شما کمک خواهد کرد که سطح آگاهی از برند را بسنجید و حتی با ایجاد تغییراتی در تبلیغات، پوشش رسانه ای یا هر استراتژی دیگری که میزان دیده شدن برند را تحت تاثیر قرار دهد، آن را تغییر دهید.
ادراکات از برند (Perceptions)
آگاهی از یک برند به تنهایی به معنای قدرتمند بودن یک برند نیست. اغلب برندها در حدی توسط افراد شناخته شده هستند که چنین برندی هم وجود دارد و نه بیشتر. زمانی که از مردم خواسته می شوند که این برندها را توصیف کنند قادر به این کار نیستند. این امر ناشی از عدم شناخت کافی از محصولات و خدمات یا نبود تصویری مثل ارزش هایی که برند به واسطه آنها شناخته می شود و نسبت به رقبا متمایز خواهد شد، به وجود می آید. این اطلاعات از طریق پرسش سوالات گوناگون مثل سوال زیر به دست می آیند :
“چه کلمه (یا کلماتی) به دهنتان خطور می کند زمانی که نام برند X را می شنوید؟”
این ساده ترین راه است که به محققان امکان به تصویر کشیدن لغاتی در مورد برند که بی اختیار به ذهن خطور می کنند را می دهد. دیگر روش برای ترسیم تصویر ذهنی برند نسبت به رقبا استفاده از یک نقشه ادراکی (Perceptual Map) با دو مقیاس عملکرد و ارزش برند بر روی دو محور این نقشه است.
داده های به دست آمده در مورد جایگاه برند در این نقشه ادراکی ویژگی هایی از جمله نقاط قوت، ضعف و اولویت های برند را نسبت به رقبایش مشخص می کند.
یکی دیگر از روش های رایج برای ترسیم جایگاه برند و بررسی میزان تمایز برند نسبت به رقبا استفاده از تجزیه و تحلیل هایی مثل تجزیه و تحلیل مطابقت یا همانندی (Correspondence Analysis) به عنوان یک تکنیک آماری پیشرفته است. به زبان ساده تر در این تجزیه و تحلیل، ویژگی های تصویر برند خود مثل ارزشمند، بهترین کیفیت، نوآور، جالب، دسترسی آسان و … و همچنین سایر برندهای رقیب آن حوزه با طرح های جداگانه به تصویر می کشیم و از مخاطبان سوالات زیر را می پرسیم :
- هر یک از این برندها تا چه اندازه به هم نزدیک هستند آنها را دسته بندی کنید (برندهای مشابه نزدیک هم قرار می گیرند.)
- کدام تصاویر به بهترین شکل هر یک از برندها را توصیف می کند؟
- کدام ویژگی تصویر برند برای اکثر برندها صادق است و کدام یک تنها خاص یک برند است و آن را از بقیه متمایز می کند؟
روش های دیگری نیز با رویکرد تصویری به منظور جمع آوری داده و تجزیه و تحلیل بررسی ها وجود دارند که در شناسایی نقاط قوت و کاستی های برند به کار می روند.
تمایلات (Intentions)
این تحقیقات بازار در اندازه گیری شاخص های کلیدی مثل :
از این اطلاعات می توان برای ایجاد یک نقشه ادراکی با محورهای تمایل به پرداخت بیشتر و کیفیت برای تشخیص جایگاه یابی برند استفاده کرد. اینگونه می توان تعیین کرد که کدام برند دارای محرک قیمت و کدام یک دارای محرک کیفیت است. اندازه گیری مداوم و رصد تمایل به خرید و تمایل به پرداخت بیشتر مشتریان در طول زمان می تواند به اندازه گیری ارزش و ارزش ویژه برند نیز کمک کند.
بخش بندی (Segmentation)
یکی از نکات مهم در محاسبه ارزش برند و ارزش ویژه برند، تحلیل بخش های گوناگون اصلی مصرف کنندگان است. این بخش بندی می تواند بسیار ابتدایی و تنها محدود به بخش بندی بر اساس سن برای یک محصول سوپرمارکتی جوان پسند باشد (انجام تحقیقات بر روی مشتریان با سن 18 تا 35 سال) و یا بر اساس پرسناهای بازار هدف که برای استراتژی های بازاریابی یک کسب و کار تعریف شده است، باشد.
علت این امر آن است که احتمالا آگاهی از برند یا سایر شاخص های اندازه گیری ارزش ویژه برند برای برخی از بخش های مشتریان که این برند را نمی بینند و یا به آنها ربطی ندارد ضعیف تر خواهد بود. به عنوان مثال یک برند ممکن است در میان مصرف کنندگانی که محرک آنان قیمت است کمتر شناخته شده باشد ولی در میان مشتریانی که به دنبال کیفیت هستند رهبر بازار تلقی شود.
این مقاله تنها خلاصه ای کوتاه از نقش حیاتی یک تحقیقات بازار حرفه ای برای محاسبه ارزش برند فراتر از شیوه های مرسوم مثل درآمد، آورده و مصرف منابع مالی بود. امیدواریم که نگاه شما نسبت به ارزش برند و ارزش ویژه برند و نحوه ارزیابی آنان تغییر یافته باشد و از این پس در ارزیابی برند خود تنها به دفاتر مالی اکتفا نکنید.
مارکت کپ چیست؟
ارزش بازار یا مارکت کپ (Market Cap) یک معیار مهم در سنجش اقتصادی بوده و در ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین، آتریوم یا آلت کوینها نیز کاربرد دارد.
یکی از معیارهای مهم در شناخت بزرگی یک بازار، مارکت کپ (Market Cap) یا ارزش بازار است. به همان میزان که به ارزش بازار در بازارهای سرمایه مانند بورس توجه میشود، این معیار در بازارهای ارزهای دیجیتال و پروژههای بلاک چین مانند بیت کوین، آتریوم و سایر آلت کوینها نیز مورد توجه قرار میگیرد. این مفهوم، ارزش و بزرگی فعلی یک دارایی را نشان میدهد. یک معیار بسیار مهم دیگر، ارزش بازار یا مارکت کپ کل (Total Market Cap) صنعت رمز ارزها است. در واقع با استفاده از این عدد، میتوان به مجموع ارزش تمامی پروژهها در صنعت ارزهای رمز پایه پی برد. اما نحوه محاسبه ارزش بازار چگونه است؟ چرا در نظر گرفتن Market Cap، اقدامی مهم تلقی میشود؟ تأثیر توکنهای با تورم منفی در محاسبه Market Capitalization چیست؟ اگر به دنبال یافتن پاسخ این سوالات هستید، در ادامه به ایران کریپتوکارنسی همراه باشید.
ارزش بازار یا مارکت کپ (Market Cap) چگونه محاسبه میشود؟
طبق توضیحات قبل، مارکت کپ یا ارزش بازار یک معیار اقتصادی به منظور سنجش بزرگی یک بازار است. به عنوان مثال، طلا را میتوان بزرگترین دارایی از نظر Market Cap دانست. محاسبه مارکت کپ یک پروژه ارز رمزنگاری شده نسبتاً ساده است. در حالی که بیشتر علاقهمندان، ارزش بازار پروژهها را به صورت جداگانه با یکدیگر مقایسه میکنند، داشتن تصویری بزرگتر از این صنعت نیز میتواند بسیار مفید باشد. با اینکه بیت کوین یا آتریوم بزرگترین پروژههای صنعت رمزنگاری هستند، ارزش کل داراییهای رمزنگاری بسیار بیشتر از آنها است.
ارزش بازار همه پروژههای موجود در حوزه ارزهای رمزنگاری شده، کل سرمایه موجود در بازار ارزهای دیجیتال را نشان داده و توجه به آن مهم و محاسبهاش نسبتاً آسان است. اما این مفهوم به چه معناست و چه چیزی میتواند در مورد بازار به ما بگوید؟
اغلب مواقع، مارکت کپ به عنوان ارزش شبکه یک ارز رمزنگاری شده تلقی میشود. ارزش بازار از ضرب میزان واحدهای در گردش (Circulating Supply) یک رمز ارز در قیمت هر یک از واحدهای آن بدست میآید. تصور کنید ما دو شبکه به نامهای آلیس کوین و باب کوین داریم. آلیس کوین در کل ۱٬۰۰۰ کوین عرضه میکند و همه آنها در گردش هستند. باب کوین از الگوریتم اجماع اثبات کار (Proof of work) بهره برده و در حال حاضر ۶۰٬۰۰۰ از حداکثر ۱۰۰٬۰۰۰ کوین آن در گردش است. قیمت کنونی آلیس کوین ۱۰۰ دلار بوده، در حالی که باب کوین روی ۲ دلار معامله میشود. حال میتوان محاسبه کرد کدام کوین دارای ارزش بازار یا مارکت کپ بیشتری است:
- ارزش بازار = سکهها یا توکنهای در گردش × قیمت
- مارکت کپ آلیس کوین = ۱٬۰۰۰ × $۱۰۰ = $۱۰۰٬۰۰۰
- ارزش بازار باب کوین = ۶۰٬۰۰۰ × $۲ = $۱۲۰٬۰۰۰
همانطور که مشاهده کردید، در حالی که ارزش باب کوین ۵۰ برابر کمتر از آلیس کوین بوده، اما شبکه ارزش بازار باب کوین هنوز از آلیس کوین بالاتر است. به همین دلیل، مارکت کپ نسبت به قیمت کوین یک شبکه، ارزیابی بهتری از ارزش شبکه شمرده میشود.
مجموع ارزش بازار ارزهای دیجیتال (Total Market Cap)
مجموع مارکت کپ به تجمیع ارزش بازار بیت کوین، آلت کوینها، استیبل کوینها، توکنها و همه داراییهای بازار ارزهای دیجیتال اطلاق میشود. از نظر بسیاری از صاحب نظران، این عدد بسیار مهم است، زیرا میزان بزرگی این صنعت را نشان میدهد.
به دلیل نوسانات نسبتاً زیاد قیمت در بازار ارزهای رمزنگاری شده، اعداد در آن کاملاً جابجا میشوند. در طول شش و نیم سال ابتدایی ظهور ارزهای دیجیتال، ارزش کل بازار آن هرگز از ۲۰ میلیارد دلار فراتر نرفته بود، اما در سال ۲۰۱۸، ارزش بازار به ۷۷۰ میلیارد دلار رسید و پس از آن، صدها میلیارد دلار نوسان داشتهاست. در ابتدای سال ۲۰۲۱ نیز Market Cap بازار رمز ارزها برای اولین بار به بالای یک تریلیون دلار رسید.
چرا مجموع مارکت کپ مهم است؟
از Total Market Cap رمزنگاری اغلب به عنوان مبنایی برای مقایسه با سایر بخشهای اقتصاد استفاده میشود. به عنوان مثال بسیاری از تحلیلگران، ارزش کل بازار ارزهای رمزنگاری شده را با مارکت کپ فلزات گرانبها یا سهام مقایسه میکنند. اما چرا تحلیلگران این کار را انجام میدهند؟ این مقایسه میتواند تخمین تقریبی از رشد کل بازار رمزنگاری در سالها و دهههای آینده به آنها ارائه دهد.
البته هنوز هم، کسی بهترین روش برای برآورد و ارزیابی ارزهای رمزپایه و پروژههای بلاک چین را نمیداند. این مقایسهها میتوانند مفید باشند، اما کورکورانه قابل اعتماد نیستند. مقایسه بازارهای مختلف مالی اغلب تلاشی بیهوده است. صنایع مختلف، سرمایهگذاران مختلفی را به خود جلب میکنند. صنعت ارزهای دیجیتال بهطور خودکار مورد توجه معاملهگران سهام، معاملهگران ارز یا دلالان فلزات گرانبها قرار نخواهد گرفت. ارزهای رمزپایه یک کلاس دارایی جدید و شکوفا است و باید به صورت واقعبینانه با آنها برخورد کرد.
گمراهکننده بودن مجموع مارکت کپ
به چندین دلیل، تصمیمگیری مالی بر اساس Total Market Cap ارزهای رمزنگاری شده میتواند گمراه کننده باشد. اولین مشکل این است که برای ارزیابی صحیح از هر پروژه، ارزش بازار آن با توجه به مقدار دارایی در گردش و ارزش هر واحد محاسبه میشود، اما تأیید صحت این اطلاعات دشوار بوده و اگر این دادهها نادرست باشد، سایر محاسبات به صورت خودکار فاقد اعتبار خواهد بود.
دومین مسئله این است که برخی پروژهها برای ایجاد احساس امنیت و ارزش کاذب، مارکت کپ را دستکاری میکنند. توجه صرف به ارزش بازار در این شرایط بدون توجه به دیگر جوانب میتواند منجر به تصمیمات مالی بالقوه مضر شود.
اما نکته پایانی اینکه مجموع ارزش بازار صرفاً یک عدد بوده که بیانگر یک لحظه خاص در زمان است. این عدد میتواند امروز ۹ رقم، هفته آینده ۱۰ رقم و شش ماه بعد، هشت رقمی باشد. این عدد فقط نمایانگر یک تصویر از صنعت ارزهای رمزپایه در آن لحظه است.
ارزش بازار برآورد شده
راههای مختلفی برای محاسبه مارکت کپ وجود دارد. یکی از روشها بدست آوردن ارزش آینده یک شبکه، «ارزش بازار برآورد شده» نامیده میشود. اصطلاح ارزش بازار برآورد شده از بازار سهام آمدهاست. در بازار سهام اگر همه اختیارسهامها استفاده شده و همه اوراق به سهام تبدیل شوند، این رقم، مارکت کپ برآورد شده نام دارد.
توجه به عرضه فعلی و آینده یک دارایی رمزنگاری شده نیز مهم است. در حال حاضر تمام کوینهای مربوط به همه پروژههای ارزهای دیجیتال، عرضه نشدهاست. به عنوان مثال در بیت کوین میدانیم که نهایتاً ۲۱ میلیون واحد از آن وجود خواهد داشت، اما تاکنون حدود ۱۸٫۵ میلیون آن استخراج شدهاست. در محاسبه ارزش بازار برآورد شده، حداکثر مقدار بیت کوین در نظر گرفته میشود. در نتیجه برای محاسبه آن، ۲۱ میلیون را در قیمت هر واحد ضرب میکنیم.
ارزش بازار برآورد شده را میتوان برای سایر داراییهای رمزنگاری موجود در بازار به راحتی محاسبه کرد. مارکت کپ برآورد شده با ضرب قیمت فعلی دارایی در حداکثر عرضه آن محاسبه میشود. البته با توجه به نوسان قیمت این داراییها، به هیچ وجه معیار دقیقی نیست، اما میتواند کمک مناسبی در تشخیص برآورد بیش از حد یا کمتر از حد واقعی باشد.
توکنها و ارزهای دارای تورم منفی
بسیاری از ارزهای رمزپایه با گذشت سالها شاهد افزایش تعداد کوینهای در گردش خواهند بود و به عبارتی، سقف عرضه (Max Supply) برای آنها وجود ندارد. در این موارد، حتی اگر قیمت آن رمز ارز ثابت باقی بماند، ارزش بازار برآورد شده آن ارز دیجیتال در آینده بیشتر از امروز خواهد بود.
با این حال، رمز ارزهایی وجود دارند که در تلاشند تا بهطور فعال، مقدار کوینهای در گردش خود را کاهش دهند. این کاهش را میتوان به روشهای مختلفی انجام داد که یکی از آنها فرآیندی بوده که به سوزاندن کوین معروف است. این عمل به کاهش حداکثر عرضه دارایی مذکور در آینده منجر میشود. اگر قیمت دارایی با گذشت زمان افزایش پیدا نکند و میزان واحدهای معاملاتی آن پیوسته در حال کاهش باشد، در آینده مارکت کپ برآورد شده میتواند کمتر از امروز باشد. به عنوان مثال، در حال حاضر ارزی با حداکثر توکن در گردش ۲۰ میلیون واحدی و قیمت ۱ دلاری به ازای هر کدام از آنها وجود دارد. تیم پروژه تصمیم میگیرد توکنهایی را از بازار خریداری کرده و آنها را بسوزاند و حداکثر میزان توکن در گردش را به ۱۸ میلیون واحد کاهش دهد. با فرض اینکه پس از اعلام سوزاندن کوینها، قیمت در ۱ دلار باقی مانده، مارکت کپ برآورد شده این کوین از ۲۰ میلیون به ۱۸ میلیون دلار کاهش یافتهاست.
مقایسه ارزش بازار سهم با ارزش ذاتی آن
ارزش بازار سهم چیست؟ در این مقاله میخوایم یک مفهوم مهم را در تحلیل بنیادی مورد بررسی قرار بدیم و آن ارزش بازار یک سهم و مقایسه آن با ارزش ذاتی است. ارزش بازار مفهومی ساده است اما در بررسی اینکه آیا سهم مورد نظر ما ارزش خرید دارد یا خیر میتواند به ما کمک کند. این مقاله حاوی نکات ارزشمندی است که میتواند در تحلیل بنیادی یک سهم به شما کمک شایانی کند. با ما همراه باشید.
ارزش بازار سهم (Market Capitalization) چیست؟
اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، ارزش بازار همان ارزش روز یک شرکت بورسیه که از حاصل ضرب قیمت روز سهام در تعداد سهمهای منتشر شده توسط شرکت بدست میآید. شرکت هایی که ارزش بازار بزرگتری دارند، بر شاخص کل بورس تاثیرگذاری بیشتری دارند. ارزش روز بازار هر سهم را میتوانید توی سایت سازمان بورس TSETMC در تابلوی هر سهم ببینید. برای مثال در شکل زیر ارزش بازار نماد وپخش را مشاهده میکنید. میتوانید تابلوی نماد وپخش را از اینجا ببینید.
ارزش بازار نماد وپخش
قیمت ارزش بازار به بیلیون است و اگر نشانگر موس را روی عدد ارزش بازار نماد نگه دارید، این عدد به صورت کامل برای شما نمایش داده میشود. هر چقدر ارزش بازار یک سهم بیشتر باشد، منفی ها و مثبت آن تاثیر بیشتری بر روی شاخص کل دارد.
بررسی ارزش بازار یک سهم چه فایده ای دارد؟
کوچک یا بزرگ، این مسئله ای است که بسیاری از افراد را از برخی سهم های بورسی فراری میدهد. در اینجا ما نمیخواهید این مسئله را تایید کنیم اما سهم های کوچک طرفدار بیشتری دارد. میتوانید از روی عدد ارزش بازار یک سهم ببینید چه شرکت هایی کوچکترند و میتوانند حرکت های شارپی (چه در نزول چه در صعود) داشته باشند. در واقع با مقایسه ارزش بازار میتوانید سهمهای کوچک را شناسایی کنید و به اصطلاح وزن سهمها را با هم مقایسه کنید. اگر ارزش بازار یک شرکت در حد 40 میلیارد تومان باشد، سهام بسیار کوچک است و میتواند با چالاکی زیادی رشد کند.
همین مسئله باعث میشود برخی از نمادهای کوچک روزهای متمادی صف خرید باشند اما سهم های سنگینی که ارزش بازار زیادی دارند به صورت آهسته رشد میکنند و کمتر شاهد صف خرید در آنها هستیم. در روند نزولی هم این قضیه تا حدی جریان دارد. به هر حال ارزش بازار به شما کمک میکند وزن سهمها را با یکدیگر مقایسه کنید.
ارزش ذاتی سهم چیست؟
ارزش ذاتی یک سهم مفهومی گسترده در تحلیل بنیادی است که برای محاسبه آن روش های بسیار زیادی وجود دارد. تفاوت ارزش ذاتی با ارزش بازار یک شرکت کاملا مشخص است. ارزش بازار را عرضه و تقاضا مشخص کرده است اما ارزش ذاتی به ارزش واقعی شرکت و دارایی های آن معطوف است.
محاسبه ارزش ذاتی شرکتها بستگی به نوع فعالیت شرکت دارد. برای مثال ارزش ذاتی شرکت های سرمایه گذاری، تولیدی، خدماتی و غیره با یکدیگر متفاوت است و هر کدام از این شرکت ها را باید باتوجه به نوع آن؛ به صورت جداگانه بررسی کرد. برای مثال برای شرکت های سرمایه گذاری محاسبه ناو سهم میتواند بهترین گزینه باشد.
از طرفی سود اوری و روند آن در محاسبه ارزش ذاتی یک سهم تاثیر گذار است. اما پیچیدگی محاسبه ارزش ذاتی باعث سردرگمی بسیاری از افراد می شود. بنابراین ما در ادامه با یک تقریب نه چندان دقیق، یک راه میانبر را به شما آموزش میدهیم که بتوانید خیلی سریع ارزش ذاتی یک سهم را بیابید.
البته تاکید میکنیم این روش برای برخی از شرکت ها قابل اطمینان نیست و در حالت کلی محاسبه ارزش داتی یک سهم بسیار کار پیچیده و وقت گیری است که آموزش ان نیازمند یک مقاله جداگانه دارد. اما به هر روی از این روش میتوانید برای مقایسه نمادها استفاده و در کل دید بهتری به شما بدهد که سرمایه گذاری شما در یک سهم چقدر ریسک دارد.
آموزش گام به گام تحلیل بنیادی برای انتخاب سهم مناسب
برای دانلود کتاب آموزش گام به گام تحلیل بنیادی روی لینک زیر کلیک کنید.
آیا میخواهید در بورس به موفقیت برسید؟ آیا نمیدانید چگونه یک سهم را از منظر بنیادی تحلیل کنید؟ نبود منبع آموزشی مناسب در زمینه تحلیل بنیادی انگیزه ای شد تا در یک کتاب آموزشی به زبانی کاملا ساده و کاربردی، به کمک تصاویر گویا و آموزش گام به گام، روش انتخاب یک سهم را بر اساس نکات بنیادی آموزش داده ایم. قطعا این روش آموزشی را در هیچ کجا پیدا نخواهید کرد! این کتاب الکترونیکی را به تمام کسانی که می خواهند در بازار بورس به موفقیت مستمر برسند توصیه میکنیم .
مقایسه ارزش بازار و ارزش ذاتی یک شرکت
در قسمت قبل با ارزش بازار یک شرکت بورسی آشنا شدید. اما این ارزشی که بازار برای شرکت مشخص کرده لزوما با ارزش ذاتی اون برابر نیست. اگرچه محاسبه ارزش ذاتی کمی پیچیده ست اما یک را ساده و البته نه چندان دقیق، استفاده از فاکتور “جمع حقوق صاحبان سهام” است.
جمع حقوق صاحبان سهام چیست؟
جمع حقوق صاحبان سهام یعنی اگر یک شرکت کلیه داراییهایش را بفروش برساند و بدهیهایش را هم بدهد، این مقدار سرمایه برایش باقی می ماند که بین سهامدارهایش تقسیم کند. در واقع این بدترین سناریو برای یک شرکته که در صورت انحلال و ورشکستگی دچارش می شود. برای مشاهده این فاکتور به ترازنامه شرکت در سایت کدال مراجعه کنید. به آخرین اطلاعیه صورت وضعیت مالی شرکت مراجعه کنید و در قسمت ترازنامه، جمع حقوق صاحبان سهام را پیدا کنید. به تصویر زیر نگاه کنید.
جمع حقوق صاحبان سهام در واقع داراییها منهای بدهیهای شرکت است. چیزی که اگر شرکت منحل شود، بین سهامدارها تقسیم میشود جمع حوق صاحبان سهام است. در ترازنامه اعداد به میلیون ریال درج شده است. در واقع 6 صفر باید جلوی این عدد قرار دهید.
مقایسه ارزش بازار و جمع حقوق صاحبان سهام
حال این عدد را با عدد ارزش بازار سهم مقایسه کنید. هر چقدر اختلاف بین ارزش بازار و جمع حقوق صاحبان سهام کمتر باشه (در شرایط عادی)، این سهم موقعیت بهتری برای خرید دارد. اگر سهمی ارزش بازار کمتری از جمع حقوق صاحبان سهام داشته باشه، در شرایط عادی واقعا برای خرید هیچ ریسکی ندارد و داری حباب منفی است. البته بیشتر بودن ارزش بازار دلیلی بر ریسک داشتن خرید یک سهم نیست. معمولا ارزش بازار، آینه انتظارات سهامداران از آینده یک شرکت است. اما میتوانید از ترفند ذکر شده برای مقایسه شرکت هایی که روند سودآوری مشابهی دارن استفاده کنید تا گزینه بهتری رو پیدا کنید.
نتیجه گیری
در این مقاله با ارزش بازار سهم و استفاده از آن در تحلیل بنیادی آشنا شدیم. دو کاربرد مهم ارزش بازار که در این مقاله به انها اشاره شد به قرار زیر است:
- مقایسه شرکتها از نظر وزن و برآورد چالاکی آنها
- مقایسه آن با ارزش ذاتی برای برآورد ارزندگی سهم
توجه کنید برای برخی از شرکت های بورسی مثل شرکت های الکترونیکی (مرقام، انفرماتیک، رتاپ و …) نمیتوان چندان از روش گفته شده در این مقاله استفاده کرد. زیرا داراییهای این شرکت ها در واقع دانش آنها است و شاید دارایی هایی مثل زمین، سهام و تجهیزات نداشته باشند. به هر حال برای بسیاری از شرکت های تولیدی میتوان از این روش برای مقایسه ارزندگی سهم استفاده کرد. اگر نظری درباره این روش تحلیلی دارید برای ما در کامنت ها در زیر همین مقاله بنویسید.
آموزش گام به گام تابلوخوانی پیشرفته در بورس
برای دانلود کتاب آموزش گام به گام تابلوخوانی پیشرفته روی لینک زیر کلیک کنید.
تابلوخوانی در کنار تحلیل بنیادی و تکنیکال، بعد سوم بورس است. همه چیز در تابلوی معاملات سهم وجود دارد، اطلاعاتی که شاید در نگاه اول کسی متوجه آنها نشود اما با یادگیری تکنیک های تابلو خوانی و بازار خوانی می توانید به اطلاعات زیادی دست پیدا کنید و بر این اساس معاملات پر سودتری داشته باشید. در کتاب آموزش تابلو خوانی پیشرفته به مطالبی خواهیم پرداخت که در هیچ کلاس یا کتابی به شما آموزش نمی دهند. تکنیک هایی که حاصل سالها تجربه در بازار سرمایه است.
دیدگاه شما